درسهای عملی

 

ان شا الله در این ماه رمضان، هر روز یک درس عملی از خلال آیات قرآن در این صفحه خدمت شما کاربران محترم ارسال میگردد.
هدف، ارائه مطالب کوتاه کاربردی در زندگی روزمره، به زبان عامیانه است. امید که خداوند فرصت عمل به آموخته ها را به همه ما بندگانش، به برکت این ماه مبارک، بدهد.

من الله توفیق - مدیر فنی

1 رمضان

حرف تا عمل
  • ای مومنین، لِـمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ، چرا میگین چیزیو که عمل نمیکنین؟ (61:2)
    موجب نفرت کبیریه نزد خدا، أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ، که بگین چیزیو که عمل نکنین (61:3)

    نه اینکه خدا نفرت از ما پیدا بکنه، اون که تاثیری از بنده هاش نمیگیره. یعنی توی سیستم خدا، عوارض نفرت انگیزی داره وقتی به گفته خودمون عمل نکنیم.

    مثلا:
    - نذری کنیم با خدا، که نتونیم عمل کنیم.
    - قولی بدیم به همسر یا تهدیدی کنیم به بچه ها که عملی نیست.
    - قراردادی ببندیم با مردم، که نمیتونیم انجام بدیم.

    در واقع با هر حرفِ بدون عمل، اعتبارمون یک پله خراب میشه؛ تا جایی که دیگه هیچکس به حرفمون اعتماد نمیکنه.

    حالا چرا حرف الکی میزنیم؟ چون اون لحظه تحت فشاریم، میخوایم فورا با یک قول، تهدید، قرارداد یا نذر، فشار رو از سر خودمون برداریم.

    راه صحیحش چیه؟ اینکه بجای فرار از فشار، تقوا بخرج بدیم و با صبر و تحمل، حرفی بزنیم که عقلانی و عملی باشه، نه احساسی و آنی.

2 رمضان

ترس و غم
  • بعضی از آیه ها هست که اگه از آخر به اول بخونیم، بهتر متوجه ارتباطش با زندگی خودمون میشیم.
    وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ، و نه محزون میشن.
    آیا غمگین هستیم؟ از مشکلی که توشیم یا اتفاقات گذشته.

    فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ، پس نه خوفی بر اونهاست.
    آیا ترسی داریم؟ از مشکلی که توشیم یا نگرانی های آینده.

    ثُمَّ اسْتَقَامُوا، بعد استقامت کردن، مستقیم پیش رفتن.
    آیا تحمل و استقامتمون کم شده؟ نمیتونیم صاف بریم جلو؟

    إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ، اونایی که گفتن ربّ ما خداست.
    قسمت اول آیه، هم علت درد ماست، هم درمانش.

    مگه میشه یادمون باشه ربّ ما، مدیر زندگی ما، خداست؛ اونه که در همه صحنه های زندگیمون حضور داشته و داره، مدیریت همه اتفاقات زندگیمون دست خودشه، ولی بازم غمگین باشیم که چرا فلان چیز تو زندگیم شد یا نشد؟ یا بترسیم که اگه فلان چیز بشه یا نشه، اونوقت چی؟!

    پس یا مدیریت خدا رو دست کم گرفتیم، یا اصلا یادمون رفته خدا مدیر زندگیمونه!

    پس کافیه در مقابل نگرانی هامون که بخاطر ندیدن دست خداست، استقامت کنیم و مستقیم، بدون غم و ترس، در هر مسیری که قرار داریم، پیش بریم.

    پس از اول:
    کسایی که گفتن رَبُّنَا اللَّهُ ، رب ما خداست، ثُمَّ اسْتَقَامُوا ، بعد استقامت کردن، فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ، پس نه خوفی بر اونهاست، وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ، و نه اونها محزون میشن (46:13)

3 رمضان

وقت نیاز
  • وقتی یه ضرری به آدم میرسه، دَعَانَا لِـجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائِمًا، دعامون میکنه خوابیده و نشسته و ایستاده. بعد وقتی ضرر رو برمیداریم ازش، همچین راهشو میگیره و میره، كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ، که انگار ما رو تو ضررش اصلا نخونده (10:12)

    فَإِنَّ الْإِنسَانَ كَفُورٌ، پس قطعا این انسان خیلی ناسپاسه (42:48)

    وقتی برای رفع مشکل کسی قدم برمیداریم، اگه بفهمه و خوشحال و راضی باشه، چقدر دوست داریم بیشتر براش وقت و توان بزاریم؟

    چقدر بده یکی فقط وقتی سراغمون میاد که مشکلی داره. از اون بدتر، وقتی کارش راه افتاد راهشو بگیره و بره، تا مشکل بعدی.

    خدا به تشکر ما نیازی نداره، ما به عادت تشکر کردن نیاز داریم تا قدر جایگاهی که توش هستیم رو بدونیم.

    خدا رحمانه، یعنی چه شاکر باشیم چه کافر، وقتی ازش میخوایم کمکمون می کنه مشکلمون حل شه. اما اگه ناسپاس نباشیم، خودمون راحت تریم باهاش صحبت کنیم، در خلال مشکل بعدی.

    چه خوبه یه دفتر داشته باشیم و توش بنویسیم:
    من کجاهای زندگیم گیر افتاده بودم و خیلی تحت فشار بودم، که از جایی که فکرشو نمیکردم مشکلم حل شد؟ آرامش الان زندگیم، چقدرش بابت رفع اون مشکل به دست خداست؟

    کاش تمرین کنیم، نه فقط در مشکلات، که هر وقت فرصتی شد، خوابیده و نشسته و ایستاده به یادش باشیم. به خاطر همه چیز، و از همه مهمتر بخاطر خودش.

4 رمضان

زبان خدا
  • از آخر آیه:
    وَمَا أَنَا عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ، و من محافظ شما نیستم
    هرکسی کور بود، ندید، فَعَلَيْهَا، پس علیه خودشه، به ضررشه
    هرکسی دید، بصیرت داشت، فَلِنَفْسِهِ، پس برای خودشه، به نفعشه
    وقتی براتون بَصَائِرُ مِن رَّبِّكُمْ، نشونه هایی اومد از ربّتون (6:104)

    وقتی قصد انجام کاری رو دارین، وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ، اول مشورت کنین در موردش. با عقلتون، دیگران، اینترنت.
    فَإِذَا عَزَمْتَ، بعد وقتی عزم کردین انجامش بدین، فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ، پس توکل کنین به خدا (3:159)

    یعنی بعد از هر تصمیم، توکل کنیم به مدیر زندگیمون، به ربّ. توکل یعنی خدایا من این تصمیم رو گرفتم، در مسیرش حرکت میکنم، تو نشونم بده کجا صبر کنم، کجا شتاب کنم، کجا پیش برم، کجا وایسم. تو ناظر حرکت من باش، بگو کجا باید چکار کنم.

    خدا گفته وقتی درخواستی بنده هام از من داشتن، خیلی بهشون نزدیکم، أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ، دعاشون رو جواب میدم، إِذَا دَعَانِ، تا دعام کنن. یعنی تا دعوتم کنن، از اون به بعد وارد مسیر زندگیشون میشم (2:186)

    مثل مسیریاب گوشی، که اگر بخوایم هدایتمون کنه، بهترین مسیر رو محاسبه میکنه و بسته به موقعیت و جهت حرکت ما، دائما نشون میده و اعلام میکنه چکار کنیم. هرچقدر هم اشتباه بریم خسته نمیشه از هدایت ما، و باز یک مسیر جدید محاسبه میکنه، تا اینکه به مقصد برسیم.

    فقط یادمون نره خدا محدود به زمان نیست. سوالی که می پرسیم، گاهی ساعت یا روز قبلش جواب داده، گاهی ساعت یا روز بعدش جواب میده. به چه زبانی؟ بَصَائِرُ یا نشانه ها

    پس باید اول خدا رو دعا یا دعوت به زندگیمون کنیم، بعد به جزئیات و پیشامد های اطرافمون توجه کنیم، زبان خدا رو بفهمیم و تمرین کنیم، و به نشانه های دریافتی عمل کنیم. این یعنی با خدا زندگی کردن، و حاصلش میشه از کوتاه ترین مسیر به مقصد رسیدن.

    پس از اول:
    وقتی نشونه هایی از ربّتون اومد، فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ، پس هرکی دید به نفعشه، وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا، و هرکی ندید به ضررشه، وَمَا أَنَا عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ، و من محافظ شما نیستم. نشانه های ربّ، محافظ شما در طول مسیر هستن.

5 رمضان

خوبی و بدی
  • بگو مساوی نمیشه: الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ. خبیث و پاک، بد و خوب. ولو اینکه متعجب بشی از ایننننننهمه آدمای بد با کارای غلط (5:100)

    فرقشون تو این دنیا خیلی معلوم نیس، چون خدای رحمان، پیرو اختیار انسان، همه رو امداد میده: هَؤُلَاءِ وَهَؤُلَاءِ. هم خوبا، هم بدا (17:20)

    اما مساوی نیستن: الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ. زیبایی و زشتی، خوبی و بدی. ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ. به زیباترین شکل، بدی دیگران رو با خوبی خودت دفع کن (41:34)

    توی روابط ریاضی، منفی در منفی میشه مثبت. توی روابط انسانی، مثبت در منفی میشه مثبت.
    بدی رو که با خوبی جواب بدیم، عداوت میره و صمیمیت میاد: كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ (41:34)

    اما این کار ساده ای نیس، مگه اینکه یادمون باشه:
    هر چیز خوبی به من اصابت کرد، فَمِنَ اللَّهِ ، از خداست. هر چیز بدی به من اصابت کرد، فَمِن نَّفْسِكَ، بخاطر خودمه. (4:79)

    یعنی چیزای بدی که سرم میاد: یا پیرو اشتباهات گذشتمه (ذنب)، یا لازمه رشد من واسه مراحل آیندمه (فتنه).

    اما یه کلید طلایی! ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ، تذکر مهمیه اگه عمل کنیم: إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ. قطعا خوبیا، بدیا رو میبره (11:114)

    جسمم، روحم مریضه؟ حتما مدتیه غذای بد به خوردش میدم. کافیه شروع کنم یه مدت غذای خوب جایگزین کنم، تا درست بشه.

    چه مشکلی دارم؟ خودخواهی، بیماری، بی نظمی، افسردگی، وابستگی، دو رویی، دروغگویی، بد دهنی، بد بینی، بد قولی، نا امیدی، بی هدفی، بی حوصلگی، بی توکلی، بی تفکری، بی تقوایی، منت گذاری، تنبلی، خشم، ترس، غم، کینه، حسادت، تعصب، خساست، ولخرجی ...
    چه عادت خوبی باید جایگزین کنم؟ وقت قلم و کاغذه!

6 رمضان

مغفرت خدا
  • بگو ای بنده های من که أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ، زیاده روی کردین به خودتون، علیه خودتون. لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ نا امید نشین از رحمت خدا، إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا، خدا قطعا همه زیاده رویها رو میپوشونه، پاک میکنه، إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (39:53)، چون غفور و رحیمه. عوارض اعمال بدمون رو پاک میکنه (غفور) و لطف ویژه ای به بنده هاش داره (رحیم).

    البته! همه چیز قابل پاک شدنه، بجز یه چیز: إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ. خدا مغفرت نمیکنه اگه شِرک بورزیم بهش، یکی رو شریک کنیم باهاش. وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِـمَن يَشَاءُ، و می بخشه غیر شرک رو، واسه هرکی مشیتش ایجاب کنه، یعنی خط مشیش اجازه بده.

    چرا شِرک نه؟
    مثلا فرض کنیم یه دکتری هست کارش حرف نداره. بهمون گفتن هرکی پیشش رفته، هر مشکلی داشته درست شده. پس خیالمون راحته ما هم جواب میگیریم. اما چی میشه اگه: هم پیش این دکتر بریم هم دکترای دیگه، هم به نسخه این دکتر عمل کنیم هم دکترای دیگه؟ عملا اعتماد به تجویزش نکردیم و بقیه رو هم شرکت دادیم، پس طبیعیه یا جواب نگیریم یا جواب عکس بگیریم!

    بعد چی میشه؟
    بدونین أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ، قطعا عقوبت خدا شدیده، وَأَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ، و خدا قطعا غفور و رحیمه (5:98)

    نه اینکه دکتر ناراحت شده که چون پیش من نیومدی یا پیش بقیه هم رفتی، میزارم درد بکشی! بصورت طبیعی، بخاطر زیاده روی های خودمونه (اسرفوا علی انفسهم) که عوارض بیماریمون شدید شده (شدید العقاب). و چون مجال پاک کردنش رو به دکتر ندادیم (مغفرت)، عواقبش گریبانمون رو گرفته (عقوبت). راه درمان اینه که باید پیشش بریم، و فقط پیش خودش. بعد عمل کنیم به نسخش، تا نتیجه بگیریم.

    پس هر مشکلی داریم (ذنب)، باید فورا دنبال راه حلش باشیم (مغفرت). اگه ولش کنیم، یا چند نسخه با هم بگیریم (شرک)، دیر یا زود بیماریمون عود میکنه (شدید العقاب) و آرامشون رو سلب میکنه (عذاب).

7 رمضان

ابزار انسان
  • آدمایی که از گوش و چشم و قلبشون بهره کافی نمیبرن، عملا فرقی با حیوانات ندارن. تازه گمراه ترن، چون غافلن از ابزارشون (7:179)

    خدا انسان رو انشاء کرد، و سه ابزار بهش داد: سمع و بصر و فؤاد (67:23) ولی ما خیلی کم ازشون استفاده میکنیم (شکر)

    خیلیا درگیر روزمرگی شدن. ارتباطشون با قلبشون قطع شده، اگه هم ما بخوایم راه نشونشون بدیم: لَا يَسْمَعُوا گوش نمیدن، ذهنشون پراکندست. يَنظُرُونَ إِلَيْكَ، نگاهت میکنن، وَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ، ولی نمی بینن. بصیرتشون کار نمیکنه، حواسشون جمع نیست (7:198)

    سمیع، کسیه که اطلاعات اطرافش رو، با حواس پنج گانش، به درستی دریافت میکنه. همۀ داده های بیرونی رو تا جایی که لازمه میشنوه، میبینه، لمس میکنه، ثبت میکنه. مثل دوربین های نظارتی، که با دقت بالایی همه جزئیات پیش روشون رو دریافت میکنن.

    بصیر، کسیه که اطلاعات رو بعد از دریافت، تجزیه و تحلیل میکنه. تا بصیرت پیدا کنه، و استفاده کنه از داده ها. مثل دوربین گوشی که هم عکس میگیره، هم تشخیص چهره میده. یا دوربین پلیس که هم فیلم میگیره، هم پلاک ماشینا رو تشخیص میده. پس این دوربینا فقط سمیع نیستن (ورود اطلاعات)، بصیر هم هستن (آنالیز اطلاعات).

    دوربین و کامپیوتر و ربات و هوش مصنوعی، دارن روز به روز بیشتر از ما سمیع و بصیر میشن. اما ابزار سوم، مختص انسانه.

    هیچ ماشینی نیست که مثل موجودات زنده، در خلال دریافت یا آنالیز اطلاعات، یه مرتبه یه چیزی به دلش بیافته، الهام بهش بشه، حس خوب یا بد پیدا کنه؛ اونوقت بر اساس حس درونیش، عمل بیرونیش رو تغییر بده. یعنی ما محدود به اطلاعات بیرون نیستیم (سمع و بصر)، متصل به عالم درون هم هستیم (فواد).

    البته نباید هر اطلاعاتی از بیرون رسید، فورا وارد گوش و چشم و قلبمون کنیم. باید آگاهانه گزینش کنیم چی وارد مغزمون بشه، چی نشه. چون در برابر همه این دریافتی ها مسئولیم (17:36).

    باید دقت و حضور ذهنمون رو در لحظات و جزئیات زندگی دائما بالاتر ببریم (خبیر). به احساس درونیمون بیشتر بها بدیم (فؤاد) تقویتش کنیم، ندیده نگیریمش. اطراف رو بهتر ببینیم، بهتر بشنویم، بهتر لمس کنیم (سمیع) سطحی نگر نباشیم. از مغزمون دائما کار بکشیم، محاسبه کنیم، تحقیق کنیم، تجسم کنیم، تفکر کنیم (بصیر) نه فقط کسب اطلاعات کنیم. کیفیت زندگی، رشد و پیشرفتمون هر روز بیشتر میشه (فلح)، اگه از ابزار خدا دادیمون بهتر استفاده کنیم (شکر).

8 رمضان

بهای بهشت
  • آیا مردم حساب کردن أَن يُتْرَكُوا، به حال خودشون رها میشن، همینکه بگن: آمَنَّا، ایمان آوردیم. وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ، و دیگه امتحان نمیشن؟ (29:2)

    همینکه من بگم ایمان دارم به خدا، به آخرت. خدا کریمه، خدا رزّاقه. توکل به خدا، یا ربّ. ذکر بگم کافیه؟

    چرا امتحان میگیرن تو مدرسه؟ که اول خودمون بفهمیم از کجا میلنگیم که روش بیشتر تمرین کنیم. دوم تا معلم به هر شاگردی متناسب با نقطه ضعفش تمرین بده، تا در اون زمینه قوی بشه.

    پس بعضی آزمونهای زندگی، دائما برامون تکرار میشن. چون هنوز پاسش نکردیم، ضعف داریم توش. انقدر به حالتای مختلف تکرار میشه، که بالاخره یا یادش بگیریم و بریم جلو، یا تسلیم بشیم و بکِشیم عقب.

    آیا حساب کردی أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ، همینجوری میری بهشت، بدون اینکه امتحانای قبلیا که بهشتی شدن، ازت گرفته بشه؟؟
    مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ ، به سختی افتادن، وَالضَّرَّاءُ و خیلی ضررها دیدن، وَزُلْزِلُوا و متزلزل شدن؛ داشت کل ایمانشون از بین میرفت. تا جاییکه حتی خود رسول(!) و مومنین باهاش گفتن: مَتَى نَصْرُ اللَّهِ، پس کو موفقیتی که خدا گفت بهش میرسین!؟ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ، بله، قطعا موفقیت نزدیکه (2:214) آبدیده که شدن، بهش رسیدن.

    بهشت من چیه؟ هر شرایط ایده آلی که دنبالشم، آرزوشو دارم، تصورشو میکنم. چه مادی، چه معنوی.
    چطور وارد اون بهشت بشم؟ بهاش رو باید بپردازم، نگاه کنم کیا قبل من به اون شرایط ایده آل رسیدن؟ منم اگه همون بها رو بدم، همون نتیجه رو میگیرم.

    مثلا، اگه بهشت برای من موفقیت اقتصادیه، باید یه نمونه موفق، متناسب با شرایط خودم، در راستای هدفم پیدا کنم. رئیس فلان شرکت رو ببینم، که مثل الان من، از صفر شروع کرده. و الان، شرایط مالیش، همون ایده آلی هست که من برای آیندم دارم. پس آیه رو مجدد به نسبت این هدف بخونم:

    آیا حساب کردی همینجوری پولدار میشی، بدون اینکه امتحانای قبلیا که پولدار شدن، ازت گرفته بشه؟؟
    به سختی افتادن، و خیلی ضررها دیدن، و متزلزل شدن؛ داشت کل سرمایشون از بین میرفت. تا جاییکه حتی خود صاحب شرکت(!) و کارمنداش باهاش گفتن: پس کو موفقیتی که خدا گفت بهش میرسین!؟ بله، قطعا موفقیت نزدیکه. آبدیده که شدن، بهش رسیدن.

    میخوام ازدواج کنم؟ دکتر بشم؟ ورزشکار بشم؟ هنرمند بشم؟ مهاجرت کنم؟ مدیر موفق بشم؟ همسر خوب بشم؟ بنده خدا بشم؟ عمل صالح کنم؟
    باید یه الگوی موفق در راستای ایده آلم پیدا کنم، بر مبنای اون، آیه رو از اول بخونم، بهای بهشتم رو بپردازم، تا بتونم واردش بشم.

9 رمضان

ساده شدن
  • وقتی موسی میخواست وارد راهی بشه که ازش ترس داشت و نمیدونست آخرش چی میشه، دعای زیبایی کرد که یه قسمتش این بود: وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي، و خدایا کارمو ساده کن، میسّر بشه برام، بتونم از پسش بر بیام (20:26)

    مشکل ما چیه؟ إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى، سعی و تلاشمون خیلی پراکندست (92:4) شاخه به شاخه زیاد میپریم، تمرکز روی هدف خاصی نداریم، آهسته و پیوسته پیش نمیریم. یا انقدر سریع شروع میکنیم که دلزده بشیم و ولش کنیم، یا انقدر دست دست میکنیم که خسته بشیم و ولش کنیم.

    فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى، اما اگه همه تلاشمون رو معطوف کنیم به هدفمون، وَاتَّقَى، و پرهیز کنیم از شاخه شاخه پریدن (92:5)، جلوی پراکنده شدن ذهنمون رو بگیریم و ادامه بدیم؛ و ضمنا مدیریت خدا رو فراموش نکنیم، نشانه هاش رو ندیده نگیریم: وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى، تصدیق کنیم هر پیش آمدی حُسنی داره، خیریتی داره، به فال نیک بگیریم و انعطاف پذیر باشیم (92:6)

    اونوقته که: فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى، ساده میشه وجودمون، میسّر میشه کار واسمون، از پسش بر میایم، سخت نمیگذره برامون (92:7)

    پس کلید موفقیت اینه که:
    هدفمون کاملا مشخص باشه. شاخه به شاخه نپریم. آهسته و پیوسته پیش بریم. اتفاقات همزمان رو به فال نیک بگیریم. سختی راه رو تحمل کنیم تا عادت بشه. وارد گود که شدیم، ادامه بدیم و کنار نکشیم. بدونیم فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا، قطعا با تحمل سختی، آبدیده میشیم و کار برامون ساده میشه (94:5).

    اگه الان با مشکل خاصی دست و پنجه نرم میکنم، حتما توان تحملش رو هم دارم. لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا، خدا تکلیفی نمیده به کسی، إِلَّا مَا آتَاهَا، مگر به حد توانی که بهش داده. سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا، به زودی خدا بعد اون سختی، آسونی قرار میده (65:7).

    مثل مربی باشگاه (ربّ)، که وزنه ای به کسی نمیده، مگر در حد توانش (وُسعها). یعنی نه انقدر سبک که بی فایده باشه، نه انقدر سنگین که له بشه. و حتما بعد هر وزنه سنگین، بعد هر سختی، استراحت میده تا عضله ها نفسی تازه کنن و آماده بشن واسه تمرین بعدی.

    هدف مربی باشگاه، بدنسازیه. هدف ربّ العالمین، آدم سازیه. مربی اگه وزنه های سنگین میده، دشمنی نداره با شاگرداش! میخواد عضلاتشون رشد کنه. خدا هم اگه آزمونهای سخت میده به ما، دشمنی نداره با بنده هاش! میخواد ظرفیت روحیمون رشد کنه، آماده بشیم واسه مراحل بعدی.

10 رمضان

هدایت خدا
  • إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ، تو هرکیو دوسش داری نمیتونی هدایت کنی، وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ، ولیکن خداست که هرکیو مشیتش ایجاب کنه هدایت میکنه.

    وقتی میبینیم عزیزامون دارن اشتباه میکنن، راه خطا میرن، تفکر و توکل کافی ندارن، میخوایم هر طور شده دستشون رو بگیریم، کمکشون کنیم تا به مشکل نخورن، سختیایی که ما کشیدیم اونا نکشن. چون دوسشون داریم و تجربه ما از اونا بیشتره.

    اما خدا چقدر دوسمون داره و تجربه اون چقدر از ما بیشتره؟ اجازه داده همه اشتباهات گذشته رو انجام بدیم، راه های غلط زیادی رو بریم، عواقب بعضی اشتباهاتمون سرمون بیاد، تا اینکه به مرور بشیم کسیکه الان هستیم.

    هر مصیبتی به ما میرسه، فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ، دستاورد عمل خودمونه. وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ، و از خیلیاش گذشته (42:30)

    فَذَكِّرْ، پس تو تذکرت رو بده، ذکر کن تجربیاتت رو، إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَى، بلکه نفع برسونه (87:9). اما یادت نره: اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ، خدا محافظشونه، وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ، و تو وکیلشون نیستی، تکیه گاهشون خداست.

    خدا دستمون رو رها کرده که آزاد باشیم، با اینکه همیشه کنارمونه تا پشتمون بهش گرم باشه. وَهُوَ مَعَكُمْ، و خدا با شماست، أَيْنَ مَا كُنتُمْ، هر جا که باشین. وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ، و خدا میبینه همه کاراتونو (57:4)

    گاهی دعای ما، خواسته ای که واسه عزیزامون داریم، از نظر ما به صلاحشونه، ولی عملا به ضررشونه.

    وَيَدْعُ الْإِنسَانُ بِالشَّرِّ، و خواسته ما برای دیگران میتونه شرّ باشه، دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ، باینکه دعامون خیره. وَكَانَ الْإِنسَانُ عَجُولًا، چون انسان اصولا عجوله (17:11)

    پس واسه عزیزامون چکار کنیم؟ ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا، منو رها کن با اونکه خلقش کردم، تنها باشم (74:11)

    یعنی چی؟ وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ، اهلت، عزیزانت رو تشویق کن ارتباطشون رو با خدا برقرار کنن (صلات). وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا، و صبور باش بر اونها. فقط خداست که هدایت میکنه، چون فقط اونه که میدونه کی، کِی، چی لازم داره.

11 رمضان

ظرفیت آدم
  • انسان هَلوع خلق شده، خُلِقَ هَلُوعًا. یعنی چی؟ تا شرّی بهش برسه جَزُوعًا، عِز و جِز میکنه، میناله. تا خیری بهش برسه مَنُوعًا، مانع انتشار اون خیر به بقیه میشه.

    یعنی بی ظرفیت هستیم. تا یه مشکلی پیش بیاد، حسابی میریزیم به هم. یه وسیله خونه یا ماشین خراب بشه، خسته یا مریض بشیم، کسی حالمون رو بگیره، زیر فشار مالی یا زمانی باشیم؛ انقدر از اون چیز منفی ناراحت میشیم، که همه چیزای مثبت دیگه زندگی یادمون میره.

    اگرم اتفاق مثبتی بیافته، ارتقاء شغلی یا حقوقی بگیریم، ارث یا سود بزرگی بهمون برسه، خارج بریم یا تو یه چیز متخصص بشیم؛ انقدر مغرور میشیم، که همه کمک هایی که از خدا و دیگران بهمون رسیده تا به اونجا برسیم یادمون میره. فکر میکنیم خودم سختی کشیدم و لایق این جایگاه هستم، بقیه هم زحمت بکشن، خودشون برسن!

    إِلَّا الْمُصَلِّينَ، مگه اونایی که ارتباطشون (صلات) دائما با خدا وصله (89:15).

    میدونن اگه نعمتی به من داده شده، برتری یا کرامت خاصی نداشتم، لطف خداست و امتحان دارم میشم (89:15). اگرم رزقم کم شده یا تو تنگنا هستم، اهانتی بهم نشده، حکمت خداست و بازم امتحان دارم میشم (89:16). پس نه خیلی غمگین بشم، نه خیلی مغرور.

    لِّكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ، نه تاسف بخورم واسه چیزایی که از دستم رفته، وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ، نه غرق تفریح بشم با چیزایی که بهم داده شده (57:23)

    چطور ظرفیتم بالا بره؟ مشکلاتم حل بشه؟
    ای مومنین: لَا تَقُولُوا رَاعِنَا، نگین خدایا مراعات حالمو بکن، سختی بهم نده، بزار راحت باشم! وَقُولُوا انظُرْنَا، بگین خدایا نظارت کن، ببین مشکلم چیه، کجا ظرفیتم کمه، راهکارش چیه. وَاسْمَعُوا، و بشنوین، پشت گوش نندازین، به نسخه عمل کنین، حتی اگه دارو تلخ باشه. وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ، و هرکی حقیقت رو واسه خودش بپوشونه (کافر)، قبول نکنه مشکلی داره، دنبال راه حلش نباشه، از زیر داروی تلخ بخواد در بره، عذاب دردناکی میکشه (2:104).

12 رمضان

حمله شیطان
  • فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ، وقتی میخوای قرآن بخونی، یه قدم معنوی برداری، فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ، پس پناه ببر به خدا، مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، از شیطان رانده شده.

    اینکه بگم اعوذ بالله من الشیطان رجیم، جادویی تو این ذکر نیست که محافظتم کنه. ادامه آیه توضیح میده شیطان هیچ تسلطی نداره عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا، بر اونایی که اهل ایمانن، وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ، و بر ربّشون توکل میکنن (16:99). پس ما چنین قدرتی نداریم که محافظ روحی واسه خودمون بیاریم، این ربّه که يُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً، محافظ ارسال میکنه واسمون (6:61). ما از داخل عالم فیزیک، تسلطی بر عالم ماوراء فیزیک نداریم. مشابه خدا و شیطان نیستیم.

    إِنَّهُ يَرَاكُمْ، شیطان شما رو میبینه، هُوَ وَقَبِيلُهُ، خودش و قبیلش، مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ، از جایی که شما نمی بینیدشون. این ترس نداره، یه هشداره. إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ، ما خودمون شیاطین رو قرار دادیم، أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ، اولیاء واسه اونا که ایمانشون کمه (7:27)

    مثل اینکه سازنده ماشین بیاد بگه ما خودمون آمپر بنزین رو قرار دادیم، واسه اونا که بنزینشون کمه. ما سطح بنزین شما رو از جایی میبینیم، که شما نمی بینید. پس هشدار و چراغ بنزین، یه لطف بزرگه که سریع بریم پمپ بنزین. جایی که مخزن ایمانمون پُر بشه و سطح انرژیمون بالا بیاد، تا وسط راه نمونیم. هشدار بنزین ترس نداره، یه تذکره. حمله شیطان هم همینطور.

    اهل تقوا، اونایی که کنترل نفس دارن، إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ، وقتی یه طائفه ای از شیطان، یه طیفی از انرژیای منفی، باهاشون تماس میگیره، حمله میکنه بهشون، تَذَكَّرُوا، متذکر میشن، یه اتفاق همزمان پیش میاد که بیدارشون میکنه، فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ، اونوقت اونا به خودشون میان، بصیرتشون باز میشه (7:201) سطح انرژی و دیدگاهشون رو بالا میکشن و عمل خودشون رو اصلاح میکنن.

    پس حمله شیطان، هشداریه که میزان ایمان و توکلت کم شده، باید سریع پُرش کنی تا وسط راه نمونی!

    إِنَّمَا الْخَمْرُ، قطعا شراب و چیزایی که عقل آدم رو کنار میزنه، بستر حمله رو فراهم میاره. وَالْمَيْسِرُ، و قمار و راه هایی که حرص و طمع آدم رو بالا میبره. وَالْأَنصَابُ و اینکه کسی رو واسه خودمون بُت کنیم، یا احساس نیاز بیش از حد به چیزی کنیم. وَالْأَزْلَامُ و انواع قرعه کشی، شرط بندی، که فقط به سود خودمون فکر کنیم، حتی به قیمت ضرر بقیه. رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ، اینا زشته واسه آدم، بستر مناسبیه که شیطان وارد عمل بشه. فَاجْتَنِبُوهُ، پس اجتناب کنین ازش، لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ بلکه استعداد خداییتون رشد کنه، شکوفا بشین (5:90)

    پس ای مومنین، بجای شراب و قمار و چیزایی که آرامش موقت بهتون بده، اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ، از صبر و صلات مدد بگیرین. تحملتون رو بالا ببرین (صبر) و ارتباطتون رو برقرار کنین (صلات). إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ، که خدا با صابرانه (2:153) همراه کساییه که مشکلاتو تحمل میکنن. با اونها قدم میزنه، هواشونو داره تا به سلامت از حملات عبور کنن.

13 رمضان

تفاوت عقیده
  • کافر کیه؟ کسی که یه حقیقتی رو انکار میکنه، قبول نداره. حقیقت چیه؟ تعریفش برای هرکس متفاوته، بستگی داره از کی سوال کنی. یعنی حقیقت نسبیه؟ نه، یک حقیقت ثابت و کاملا مشخص در عالم وجود داره. پس چرا این همه تفاوت عقیده داریم؟ چون هیچ کدوم ما، تا وقتی این پایینه، نمیتونه سر از عالم بالا در بیاره. پس ما فقط در حدی از حقیقت اطلاع داریم، که برامون خبر آوردن (انبیاء).

    خدا کتاب موسی رو، به عنوان معیار حقیقت، داد دست کلیمیا. آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ، به موسی کتاب دادیم، وَالْفُرْقَانَ، و معیار تشخیص خوب و بد؛ تا هدایت بشن (2:53)

    و انجیل رو معیار عمل مسیحیا قرار داد. لْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنجِيلِ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فِيهِ، تا اهل انجیل بر مبنای اونچه خدا تو کتابشون فرستاده حُکم کنن (5:47).

    و نهایتا قرآن رو معیار عمل مسلمونا و ابزار شناخت همه آدما قرار داد. قُرْآنٍ مُّبِينٍ، قرآنی که تبیین میکنه حقیقتو (15:1).

    مثلا میگه لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ، هیچ اکراهی نیست که پیرو آداب و رسوم خاصی باشیم (دین). بیان شده واسمون که چه راهی به رشد و کمال میرسه، چه راهی به تباهی و گمراهی (2:256)

    قُلْ يَاأَيُّهَا الْكَافِرُونَ، بگو ای کافران؛ شمایی که حقیقت رو انکار میکنین؛ اونجوری که من باور دارم، باور ندارین (109:1). لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ، من عبد مسیر شما نیستم، به روش شما عمل نمیکنم (109:2). وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ، و شما هم عبد مسیر من نیستین، به روش من عمل نمیکنین (109:3). حالا که من راه و روشم متفاوته (109:4)، شما هم راه و روشتون متفاوته (109:5)، خب دعوا نداریم! لَكُمْ دِينُكُمْ، دین شما واسه خودتون، وَلِيَ دِينِ، و دین منم واسه خودم (109:6) عیسی به دین خود، موسی به دین خود.

    حالا تجسم کنیم یکی که با ما تفاوت عقیده زیادی داره، روبرومون وایسه، و سوره کافرون رو دقیقا خطاب به ما بخونه! یه فردی که منِ مسلمون، واسش کافر محسوب بشم. چون به حقیقتی که بهش باور داره، باور ندارم. یعنی هدف خدا اینه که هیچکس، تعصب خشک روی روش خودش نداشته باشه، که منیّت پیدا کنه. ولی ضمنا همه آدمها، آزاد باشن راه خودشون رو برن (دین). نه به اعتقاد دیگران دست بزنن، نه اجازه بدن دیگران به اعتقادشون دست بزنن.

    ای مومنین، عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ، محافظت از راه خودتون، به عهده خودتونه. مبادا اونایی که گمراه موندن، بعد اینکه راه پیدا کردین، بهتون ضرر بزنن (5:105).
    پس هر راه و روشی که داریم (دین)، نه درگیر بشیم بخاطرش با دیگران (تعصب)، نه سست باشیم و راحت تغییر عقیده بدیم.

14 رمضان

دیدن نعمات
  • یادمون هست قبلا چه اهداف و خواسته هایی داشتیم؟ چیزایی که بعدا همش، یا بخشیش رو بدست آوردیم. دقیقا همونی که میخواستیم شد، یا حتی خیلی بهتر. یا اصلا برآورده نشد، ولی حکمتش بعدا معلوم شد. نشد، که یه راه بهتر باز بشه، از جایی که فکرشم نمیکردیم. که اگه به اون خواسته میرسیدیم، اون موقعیت بهتر رو از دست میدادیم. نعمتای خدا رو باید دائما مرور کنیم، تا یادمون نره چقدر ارزشمند و گرون بهاست همین جایگاهی که الان توش قرار داریم. همین چیزایی که چون داریمش برامون کمرنگ شده، و اگه یه روز از دستش بدیم دوباره پُر رنگ میشه، اما دیگه چه فایده.

    سلامتی، امنیت، آرامش، انواع رزق و امکانات، کسایی که دوستمون دارن، کسایی که دوستشون داریم، شغل، استعداد، آگاهی، قرآن، خدا!

    وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ، نعمتایی که خدا بهتون داده رو ذکر کنید، به زبون بیارین، برای خودتون مرور کنین (103). از چیزایی که مسئلت کردین، خیلیاش رو دادیم بهتون، وَإِن تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ و اگه بخواین به عدد بیارین نعمتایی که خدا بهتون داده، لَا تُحْصُوهَا، نمیتونین اونا رو بشمارین (14:34).

    مگه تو اطرافیا، دوست و فامیل، کم دیدیم کسایی که بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا، نعمت خدا رو تبدیل به کفر کردن، کفران نعمت کردن، داشته هاشون رو ندیده گرفتن (کفر)، نداشته هاشون براشون بزرگ شد، نتیجش این شد که دارائیشون تحلیل رفت، کانون امن و حاصل زحماتشون به باد رفت (14:28).

    همه ما خیلی راحت میتونیم ایراد بقیه رو ببینیم، تذکر بدیم، بگیم کار خوب چیه! ولی آیا چقدر ایرادای خودمون رو می بینیم؟ آیا خودمون چقدر خوبیم، چقدر کوتاه میایم، چقدر از خودگذشته ایم، اهل بخششیم، چشم پوشی میکنیم.

    أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ، آیا مردم رو امر میکنی به خوبی، امر به معروف میکنی، ایرادشون رو میگیری، وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ، و خودت رو فراموش میکنی؟ تو که کتاب خدا رو خوندی، قوانین رو میدونی، خوب و بد رو میشناسی. تو که باید عاقلانه تر از اونا عمل کنی (2:44).

    گرمای عشق و نور الهی، از دل خانواده، یا جمع های همگون و همدل بیرون میاد. جایی که بستر مناسبی باشه واسه بُروز صفات خدایی. نه یه محیط نا امن، پُر تنش و بی روح.

    اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ، خدا نور آسمانها و زمینه (24:35). نور زمینش کجاست؟ فِي بُيُوتٍ، در خونه هایی، کانون هایی، که أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ، که خدا بسترش رو فراهم کرده اهلش اوج بگیرن، ترفیع بگیرن، وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ، و ذکر بشه در اون مکان، اسمش (24:36). یعنی جایی که صفات خدایی، اسماء الله، دائما ذکر و مرور و تمرین میشه، نور خدا از دل اعمال اون جمع منتشر میشه.

    پس صفات خدایی، نعمت و برکت، از دل اعمال انسانهای همدل خارج میشه، و همه اطرافشون رو نورانی میکنه. راه حفظ این جمع، این منبع نور، دیدن داشته هاست و استفاده از اونها (شکر). با ذکر دائم نعماتی که داریم، بجای افسوس چیزایی که نداریم.

15 رمضان

اسامی خدا
  • خدا رو چطور صدا کنم؟ بگم یا الله؟ یا خدا؟ وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى، خدا اسامی زیبایی داره، فَادْعُوهُ بِهَا، پس با اسم هاش، یعنی با صفت هاش صداش کنیم (7:180).

    اصلا فرق ما آدما با فرشته ها در همین شناخت اسامی خداست، همین صفات خدایی که تو عمق وجودمون ریشه کرده. وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا، یعنی ما ذاتا آگاهیم به همه اسماء الله (2:31). میدونیم کدوم صفتا خدائیه، کدوم شیطانی. یه معیار درونی داریم، واسه شناخت خوب از بد (وجدان).

    فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى، پس اسامی زیبا مال خداست، صفات قشنگی داره که باید در خودمون پرورش بدیم. وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ، نه خیلی ارتباطت با خدا بلند بلند باشه، علنی باشه، وَلَا تُخَافِتْ بِهَا، و نه خیلی یواش و زیر لب، در خفا. وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا، یه چیزی بین ایندو، که نه همش بخوای تند تند حرف بزنی، نه انقدر ارتباطت آهسته و بی کلام باشه که خودت هم نفهمی چی گفتی (17:110).

    و اما سه تا از کلیدی ترین اسماء الحسنی! سه اسم یا صفت زیبای خدایی، که خودش اونا رو در حد کمال داره و هر روز ازشون استفاده میکنه، كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (55:29)، و هم اون روح یا استعدادها رو در ظرف وجودی ما ریخته، وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي (15:29). صفاتی که ذاتا داریم و باید هر روز ازش استفاده کنیم، وگرنه احساس پوچی و بی ارزشی، حس خوب زنده بودن رو از ما میگیره.

    هُوَ اللَّهُ، اون خداییه که: الْخَالِقُ، خالق هست. الْخَالِقُ الْبَارِئُ، خالقی که خَلقش بَری از ایراده. الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ، خالقی که خلقش بری از ایراده و از همون ابتدای خلقت، تصویر شفاف و ثابتی داشته از تکامل مخلوقاتش. لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی، اسماء الحسنی، مال خودشه، صفتشه (59:24).

    پس خلاقیت و خلق کردن، از صفات کلیدی و خداییه. هربار یه چیز جدیدی خلق میکنیم، یه ایده و ابتکار کوچیک یا بزرگ به خرج میدیم، عمیقا حس مفید بودن و شادی درونی رو تجربه میکنیم. البته چیزایی که ما خلق میکنیم، مثل خلقت خدا نیست که از همون اول بَری از عیب و ایراد باشه (بارء). اگر میخوایم واقعا یه چیز خوب و موندگار بسازیم، از خودمون یا در عالم، باید پیوسته بهش برسیم، براش وقت بزاریم، ایراد هاش رو بگیریم و دائما تکمیلش کنیم.

    کلید اصلی خلاقیت (خالق) و ابزار لازم رفع ایراد و تکمیل ایده ها (بارء)، تصویر سازی شفاف ذهنیه (مصور). اینکه تصویر دقیقی داشته باشیم از هدفی که داریم. البته تصوّری که ما از اهدافمون داریم، دائما تغییر میکنه. مثل تصویر سازی خدا نیست که از اول، آخرش رو ببینه، هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ (57:3). پس اگه میخوایم ذهنمون پراکنده نشه و مستقیم بریم جلو، باید دائما اهداف خودمون رو به روز، و تصاویر ذهنیمون رو شفاف کنیم.

    الان تصویر ذهنی من، برای خودم چیه؟ چه هدف شفافی رو دنبال میکنم؟ آیا دائما خودم و تصورات و اهدافم رو تصحیح و تکمیل میکنم؟ میدونم چی دارم خلق میکنم؟ پس اولین قدم، تحقیق در خصوص اسماء خداست، و بهترین نقطه شروع، جستجو در اینترنت! اینکه تصویر سازی ذهنی چیه؟ اصول هدف گذاری چیه؟ اصول شادی درونی و رضایت از زندگی چیه؟ از تو حرکت، از خدا برکت.

16 رمضان

من و دیگران
  • نقش من تو زندگی دیگران چیه؟ نقش دیگران تو زندگی من چیه؟ جایی که به دنیا اومدم، خانوادم، اونایی که نقش کلیدی تو زندگیم دارن، دلیل داره همش؟ مِن نُّطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ، از وقتی نطفه ما خلق شد، مقدّرات ما هم شکل گرفت (80:19).

    إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ، علم زمان نزد خداست، گذشته و حال و آینده پیش روشه. میدونه کی توی چه رَحِمی وارد میشه، و هیچکس نمیدونه فردا چی میشه، یا بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ کجا قراره بمیره؛ چون خدا علم داره به جزئیات تقدیر ما (31:34)

    پس هیچ چیز اتفاقی نیست، از جمله حضور من و دیگران، در این مکان و زمان. دیگران نقش مکمل من رو دارن، من نقش مکمل اونها رو. خدا خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ، مرگ و حیات رو خلق کرد، تا ببینه أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلً، کدوم ما زیباتر عمل میکنیم، نقشمون رو بهتر بازی میکنیم (67:2)

    تا بدی نباشه، خوبی درک نمیشه. عمل زشت و زیبا، باید دیده بشه تا مقایسه بشه. پس این دنیا و روابط انسانها، بستر مناسبیه برای شناخت بدی و خوبی، زشتی و زیبایی، با مشاهده اعمال من و دیگران. شیطان تنها آفریده شد، به مرور منیّت پیدا کرد. انسان هم در نهایت تنهاست، اما در جمع آفریده شد، فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا، تا غرّه به زندگی دنیا نشه، ولَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ، و در برابر خدا غرور برش نداره (31:33)

    آزمونهای خدا معمولا بزرگ و مشهود نیست، ظریف و مخفیه. هدف اصلی اینه از درون ساخته بشیم، وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ، چون خدا به ذات آدما آگاهه، میبینه درونشون چیه (3:154)

    ای مومنین، از ظنّ و گمان زیاد، تجسس تو کار بقیه، صحبت در غیاب اونها، اجتناب کنین. اگه من همش مشکوک باشم، بد بین باشم، حس بد و فکر بد کنم، پشت سر بقیه حرف بزنم، شخصیتم بر همین اساس شکل میگیره. خب اگه شک من درست باشه چی؟! اگه اشتباه کنم چی! قَالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ، بگو خدای من بهتر از من میدونه بقیه چکار میکنن، چی میگن، چه نیتی دارن (26:188). تشویق نمیشیم اگه شک کنیم و درست باشه، اما تنبیه میشیم اگه تجسس کنیم و اشتباه باشه! چون الکی شک کردیم، سر تو زندگی بقیه کردیم، تهمت زدیم (3:119). این منیّت (اثم)، دیر یا زود عوارضش دنبالمون میاد (ذنب).

    صدقه دادن، مسجد ساختن، خیریه زدن، کارای بزرگ، خوبه همش. اما خدا به کارای کوچیک ما بیشتر توجه داره (خبیر). قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ، اینکه با یه حرف سنجیده، دل کسی رو بدست بیاریم. وَمَغْفِرَةٌ و از اشتباه کسی بگذریم، با اینکه ظلم کرده و حق با ما بوده. همین کارای ظاهرا کوچیک، سخت تره از کارای ظاهرا بزرگ. به شرط اینکه صادقانه انجام بشه، و بعد با منّت گذاشتن و اذیت کردن خرابش نکنیم (2:263).

    پس سرمون تو کار خودمون باشه، لازم نیست سر از کار همه در بیاریم. خیلی چیزارو آدم اگه نفهمه، پیگیری نکنه، چشم پوشی کنه، به نفع خودشه. لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ، سوال نکنین، دنبال نکنین چیزایی رو که، إِن تُبْدَ لَكُمْ، اگه آشکار بشه براتون، تَسُؤْكُمْ، بد میشه واستون، به ضررتون میشه (5:101). پس خوبه بجای تمرکز روی عیب و ایراد دیگران، ببینیم من کجای کارم؟ چون وقت تنگه و راه دراز.

17 رمضان

پس من چی
  • خوشبحال مردا. خوشبحال زنا. خوشبحال پولدارا.

    مردا میتونن از در برن بیرون، کار کنن، پول در بیارن، محکم ترن، ارث بیشتر میبرن، ... زنا میتونن خونه بمونن، پول در نیارن، مهریه بگیرن، احساسی ترن، مسئولیت اجاره و قسط ندارن، ...

    زنا در عوض عادت ماهانه دارن، درد زایمان دارن، سر و کله زدن با بچه ها رو دارن، کارهای تکراری خونه رو دارن، ... مردا در عوض مسئولیت مالی خانواده رو دارن، جنگ و جهاد، کارای سخت و سنگین، وظیفه مرداست، ...

    پولدارا هر چی بخوان دارن، هر کاری بخوان میکنن، تو سر خودشون نمیزنن واسه اجاره و قسط و وام و ... پولدارا در عوض انقدر سرشون شلوغه، که فرصت لذت بردن از ساده ترین چیزای زندگی رو ندارن. خواب راحت، استراحت، وقت گذاشتن با خانواده، آسودگی از نوسانات ارز و طلا و ملک و قوانین کشور و مسائل شرکت و ...

    وَلَا تَتَمَنَّوْا، پس آرزوی چیزایی رو نکنین که خدا به بقیه بیشتر داده. لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُوا ، واسه مردا نصیبی هست از اونچه کسب میکنن، وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ، و واسه زنا نصیبی هست از اونچه کسب میکنن (4:32)

    از دید مرد خانواده، خودش یه تنه داره مسئولیت زن و بچه ها رو به دوش میکشه، با صرف عمرش واسه کارای بیرون خونه. از دید زن خانواده، خودش یه تنه داره مسئولیت شوهر و بچه ها رو به دوش میکشه، با صرف عمرش واسه کارای داخل خونه. اما، كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ، هر کدوم ما فقط در گرو کارای خودمون هستیم (74:38) أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى، هیچ کدوم بار دیگری رو به دوش نمیکشیم (53:38)؛ ظاهرا کارامون بخاطر بقیست، باطنا واسه خودمونه. وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ، چون در نهایت، نیست واسه انسان، إِلَّا مَا سَعَى، مگه اونچه خودش واسش سعی کرده، همّت کرده، سختی کشیده (53:39)

    در آخر خط، يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ، روزی میاد که دیگه نه مال و قدرت، نه بچه و خانواده، هیچ کدوم نفعی واسمون نداره (26:88) إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ، مگه اونکه با یه قلب سالم پیش خدا برگرده. در خلال سختی و آزمونهای دنیا نشکنه، خراب نشه، ساخته بشه. چه مرد چه زن، چه فقیر چه پولدار. مهم اینه هرکی و هر کجا هستیم، نقشمون رو خوب بازی کنیم. ذهنمون رو آلوده نکنیم، دلمون رو پاک نگه داریم.

    هر وقت گفتم پس من چی؟ یادم بیاد شیطان اولین کسی بود که این جمله رو گفت! وقتی چشمش به آدم و امکاناتش افتاد، قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ، گفت خدایا پس من چی؟‍! من که بهترم از این، لیاقتم بیشتره، چرا جایگاه اون رو بالاتر گذاشتی؟ (7:12) در نتیجه همون جایگاه خودش رو هم از دست داد.

18 رمضان

شب قدر
  • شب قدر چیه؟ چندمه؟ چرا شب؟

    در طول روز من آگاهم، مغزم میاد وسط. مشغول کار و فکر و زندگی و محاسباتم. شبا که من و مغزم میریم کنار، قلبم میاد وسط. ناخودآگاه توی حالت خواب و بیداری، بستر ارتباطات و الهامات بیرونی، از درون برام فراهم میشه.

    إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ، ما این قرآن رو تو شب قدر نازل کردیم (97:1) یه شب که پیامبر و مغزش کنار رفتن و قلبش اومد وسط. ناخودآگاه توی حالت خواب و بیداری، ارتباطش برقرار شد با عالم بالا. الهامات رو دریافت کرد، فهمید مشیت زندگیش همین قرآنیه که طی سالهای باقی عمرش، قراره به مرور دریافت کنه.

    وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ، و ما چه میدونیم شب قدر چیه، کدوم شبه، چطور عمل میکنه (97:2). هیچ درکی از اصول الهام و شیوه ارتباط قلبی نداریم.

    همینطور که من نمیدونم کنترل تلویزیون چطور کار میکنه، مدارش چیه، چه سیگنالی میفرسته؟ ولی دائم دارم ازش استفاده میکنم، چون فهمیدم اگه دکمه درست رو در جهت درست بزنم، کانال درست باز میشه. کنترل کار خودش رو میکنه، و من نیاز ندارم از کارش سر در بیارم. همینطور که از قطعات موبایل، کامپیوتر، اینترنت، ماهواره و خیلی ابزار دیگه سر در نمیارم، ولی دارم ازشون استفاده میکنم.

    لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ، این شب قدر، از هزار ماه، خیرش بیشتره (97:3). پیامبرم میتونست مثل خیلیای دیگه، یه عمر زندگیش رو صرف کارای روزمره خودش کنه، تا وقتی که از دنیا بره. اما یه شب، اواخر رمضان، که نه تاریخ دقیقش رو میدونیم و نه نیاز داریم بدونیم، ارتباطش برقرار شد.

    تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ، ملائکه برش نازل شدن، روح و استعداد خدایی در ظرف وجودیش ریخته شد. قابلیت های ورای عالم، در حد درک عالمیان تنزّل پیدا کرد، و تقدیرش براش معلوم شد. منشاء این ارتباط کی بود؟ بِإِذْنِ رَبِّهِم، به اذن ربّ شون. یعنی طبق مشیت خدا بود واسه محمد و اون فرشته ها و مردم زمانه خودش و همه ما بعدیا. وقتش رسیده بود مربی عالم (ربّ) کتاب راهنمای آدم رو بفرسته، قرآن رو نازل کنه، مِّن كُلِّ أَمْرٍ، واسه کلیه امور زندگی (97:4).

    سَلَامٌ هِيَ، سلامتیه توش، شفا و رحمته قرآن، واسه مومنین (17:82)، حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ تا وقتی نور خدا طلوع کنه از قلبشون (97:5) تا به مدد قرآن، ارتباط اونها هم برقرار بشه. اونها هم به شب قدر خودشون برسن، مقدرات خدا رو (قدر) در زندگی خودشون پیدا کنن. باقی عمرشون رو در راستای نور حرکت کنن، و اون نور رو بین خانواده و اطرافیا و دیگران انتشار بدن.

    اگه استعدادهای خودمون رو پیدا کنیم، تقدیر خودمون رو میفهمیم. اونوقت همونطور که پیامبر راهنمایی شد و راهنما شد، ما هم راهنمایی و راهنما میشیم. بخشی از این چرخه نور میشیم، که هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ، خودش اول و آخرشه، وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ، و ظاهر و باطنشه (57:3).

    مشیت محمد قرآن بود، شب قدرش اواخر رمضان. شب قدر تو، مشیت زندگی تو چیه؟ قراره چه مسیری پیش بگیری، چه نوری رو دریافت و توزیع کنی؟ عمل صالح تو در این دنیا چیه؟ سوال خوبیه، ولی جوابش دست من یا این پایین نیست. از بالا سریت بپرس، تا جوابش رو به دلت بندازه.

19 رمضان

دوست داره
  • هفت گروه رو توی قرآن گفته: اللَّهَ يُحِبُّ، خدا دوست داره. یعنی بازتاب اعمالشون، در عالم خدا دوست داشتنیه، زیبا و مثبته.

    اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ، خدا محسنین رو دوست داره. اونایی که اهل انفاق و احسانن، داشته هاشون رو به زیبایی با دیگران سهیم میشن. پول و زمان، علم و توان، هر آگاهی و تجربه ای (2:195). اونایی که مخفی و علنی کمک میکنن، خشمشون رو کنترل میکنن، مردم رو عفو میکنن (3:134) نه تنها میگذرن، که سعی میکنن از صفحه دلشون هم پاک کنن تا کدورتی نمونه (5:13). هم کارای این دنیا رو زیبا انجام میدن، هم قدمای معنوی زیبایی بر میدارن (3:148). دائما تلاش در اصلاح خودشون و آگاهی دیگران دارن (5:93). وجودشون سرشار از خیر و خدمته، لطف و رحمته.

    اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ، خدا متقین رو دوست داره. اونایی که اهل تقوا هستن، کنترل نفس دارن. بندگی خدا سختشون نیست، به عهدی که با خدا بستن وفادارن (3:76). چه عهدی؟ اینکه انسان باشیم، طبق فطرت خدایی عمل کنیم، با هر وسوسه شیطانی جذب نشیم. کارای زشت نکنیم، خودمون رو کنترل کنیم. علاوه بر عهد خدا، به عهد مردم هم وفا کنیم (9:4). تعهدی که با ازدواج به همسرم دارم، تعهدی که با استخدام به شرکتم دارم. هر عهد و پیمانی، رسمی یا زبانی (9:7). بجای پیروی از خواسته دلم، پیروی کنم از تعقل و تعهدات و عقایدم.

    اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ، خدا مقسطین رو دوست داره. اونایی که عادلانه عمل میکنن، به حق دیگران اجحاف نمیکنن. دیگران رو یا قضاوت نمیکنن، یا به حق قضاوت میکنن (5:42). اگه کسی باهاشون درد دل کرد، راهکاری میدن که مسیرش اصلاح بشه، نه اینکه به منافع خودشون فکر کنن. با عدالت و اصولی حرف میزنن، طرفداری بیجا نمیکنن (49:9). نه تنها دوستا، که در حق دشمنا هم با عدالت رفتار میکنن (60:8)

    اللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ، خدا مطهرین رو دوست داره. کسایی که اهل پاکی و طهارتن. وقتی محیطی آلودست، چه از نظر جسمی چه روحی، خودشون رو آلودش نمیکنن، به پاکی جسم و روحشون بها میدن (2:222). دائما برای پاک شدن از زشتی و آلودگی و بیماری، در تلاشن (9:108).

    اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ، خدا صابرین رو دوست داره. اونایی که تو فشار و مشکلات زندگی، ضعف نشون نمیدن. به حرکت ادامه میدن، ساکن نمیشن (3:146). با مشکلات مقابله میکنن، کنار نمیکشن. اگه راهی جز انتظار و تحمل نبود، دائما منتظر گشایش میمونن، نا امید و بی تفاوت نمیشن.

    اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ، خدا متوکلین رو دوست داره. اونایی که در خلال همه امورشون، به خدا تکیه دارن. اگه عفو میکنن، اصلاح میکنن، مشاوره میدن، همش به امید مدیریت خدا و با توکل به اونه. میدونن بدون تکیه به لطف خدا، تو کار خودشون هم موندن، چه برسه تو کار دیگران. پس هر اقدامی انجام میدن، چشم امیدشون به دست حمایت خداست (3:159).

    اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا، و خدا دوست داره اونایی که در مسیرش به صف میرن جلو، هدفمند مبارزه میکنن. از همه استعداد و داشته هاشون کمک میگیرن، تا جلوی نفوذ بیشتر مشکلات رو بگیرن. مثل یه دیوار سُربی، مقاوم و محکمن (61:4) مشابه بدن که تا ویروسی بهش وارد بشه، بلافاصله گلبولهای سفید رو بسیج میکنه، همه قوا و توانش رو بکار میگیره، تا از آسیب جدی جلوگیری کنه. خدا هم دوست داره، یعنی در سیستم خدا جواب مثبت میده، وقتی برای رفع مشکلات زندگی مبارزه کنیم. با تلاش و برنامه ریزی همه توانمون رو بسیج کنیم، تا جلوی گسترش مشکلات رو بگیریم.

20 رمضان

دوست نداره
  • صفتهایی هست که تو قرآن گفته: اللَّهُ لَا يُحِبُّ، خدا دوست نداره. یعنی بازتاب اون اعمال، در عالم خدا زشت و منفیه. همه ما، کم و بیش، این صفات رو داریم. پس لازمه خودمون رو بهتر بشناسیم (قدر) و پیوسته به صفات خدایی نزدیک تر بشیم (توبه)

    الْمُعْتَدِينَ، تعدی کنان. اونایی که یه سنگ بهشون بندازی، ده تا سنگ بهت میندازن. ظلم بهشون کنی، چندین برابر ظلم میکنن (2:190). وقتی چیزی رو خدا بهشون مجوز بده، حق رو به اونها بده، دیگه دست بردار نیستن. گندش رو بالا میارن، پاشون رو از گلیمشون درازتر میکنن (5:87). اگه تحت فشار باشن، هیچ حریم و حرمتی نمیشناسن، صداشون رو حتی روی خدا هم بلند میکنن (7:55)

    الْمُفْسِدِينَ، فساد کنان. اونایی که هر جا پا میزارن انرژی منفین، خرابکاری میکنن، همه رو به هم میریزن، از تعادل خارجن (2:205). فتنه به پا میکنن، بقیه رو به ناحق قضاوت میکنن، بهشون برچسب میزنن، افراطی عمل میکنن، حق پوشی میکنن، به دشمنی ها دامن میزنن، همه رو تحریک میکنن (5:64). هیچ خیری ازشون در نمیاد، دائما مشکلات رو مرور میکنن، حال بد خودشون رو منتقل میکنن، فساد و خرابی به بار میارن (28:77)

    الظَّالِـمِينَ، ظلم کنان. اونایی که در درون، آرامش و امنیت ندارن. در بیرون، مشغول کار خاصی نیستن. چه مادی، چه معنوی. نور هدایتی ندارن، تاریکن (ظلمت). درنتیجه دیگران هم کنارشون حس تعالی و امنیت نمیکنن (ایمان). با نا آگاهیِ خودشون، به دیگران ظلم میکنن (3:57). اگه زخمی بر دارن، آسیبی ببینن، همه رو میریزن به هم. ظرفیت مشکلات رو ندارن، فشار مشکلشون رو به دیگران میارن (42:40). بجای نور و انگیزه و امنیت و آرامش، تاریکی و نا امیدی و نا امنی و نگرانی رو انتقال میدن (ظلم)

    مُخْتَالٍ فَخُورٍ، اونایی که خیال برشون داشته کسی هستن، فخر فروشی میکنن. از زیبا عمل کردن، فاصله گرفتن. از خوبی به خانواده، نزدیکا، یتیما، مسکینا، همسایه ها، درمونده ها (4:36). غرّه شدن به خط مشی خودشون، با غرور رو میگردونن از مردم، به خودشون و عملشون افتخار میکنن (31:18). تا یه چیزی از دست بدن حسابی تاسف میخورن، تا یه چیزی به دست بیارن حسابی به خودشون میبالن (57:23)

    الْكَافِرِينَ، کافر ها. اونایی که حق پوشی میکنن (کفر) و نعمتای خدا رو ندیده میگیرن، خود خواهن. بجای اینکه صادقانه وقت بزارن برای بقیه، توقع دارن بقیه وقت بزارن واسشون. همش در باجۀ دریافت هستن، بجای پرداخت. دنبال اینن یکی مشکلشون رو حل کنه، نه دنبال یکی که مشکلش رو حل کنن (2:276). دنبال پیروی از خدا و رسول نیستن، راه خودشون رو میرن (3:32). فضل و بخشش خدا در زندگیشون کم شده، چون از ایمان و عمل صالح دور شدن (30:45)

    الْمُسْرِفِينَ، اونایی که اهل اسرافن، زیاده روی میکنن. توی خوردن، خوابیدن، خشم، شهوت، منیّت، لجبازی. اسراف تو هر چیزی (6:141). اعتدال ندارن، یا شور شور یا بی نمک. افراط و اسرافشون، زینت و زیبایی اونها به عنوان یک انسان رو زیر سوال برده (7:31)

    الْخَائِنِينَ، خیانت کنان. اونایی که به خودشون و دیگران خیانت میکنن، صاف و صادق نیستن. ظاهرا دوستن، باطنا دشمن (8:58). حق پوشی میکنن (کفر) و با این کارشون به حقیقت و به دیگران خیانت میکنن (22:38). در نتیجه دائما منیّت اونها بیشتر میشه (4:107)

    الْجَهْرَ بِالسُّوءِ، جار زنان به بدی دیگران. اونایی که بلند بلند بدیای بقیه رو اعلام میکنن، عیب اطرافیا رو آشکار میکنن، ستار العیوب نیستن (4:148)

    الْمُسْتَكْبِرِينَ، اونایی که تکبر دارن، خود بزرگ بین هستن. خودشون رو برتر و بالاتر از مردم میدونن. از بیرون بزرگن، از درون کوچیک. چیزی که مخفیه تو دلشون، خیلی متفاوته از چیزی که بُروز میدن (16:23)

    الْفَرِحِينَ، و تفریح کنان. اونایی که با داشته هاشون پُز میدن. من اینو دارم اونو دارم، اینکارو میکنم اونکارو میکنم. غرق در تفریح با داشته هاشون هستن، غافل از فشاری که روی دیگرانه، و کمبودهایی که مردم دارن (28:76)

21 رمضان

تفریح ماندگار
  • اینکه خدا تفریح کنان رو دوست نداره، إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ (28:76) یعنی بجای شادی و تفریح، دوست داره غم و غصه بخوریم؟

    قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ، بگو به فضل خدا، وَبِرَحْمَتِهِ، و به رحمتش؛ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا، به اینا دل خوش کنین، از اینا شاد باشین، با اینا تفریح کنین. هُوَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ، تفریح موندگار، خیلی بهتر از اون چیزاییه که دارین جمع میکنین (10:58)

    چی داریم جمع میکنیم؟ پول و خونه و پس انداز و ماشین و وسایل و آشنا و رفیق. چرا جمع میکنیم؟ که با اونا شاد باشیم، تفریح کنیم، آسوده خاطر باشیم. پس بصورت طبیعی، همه ما ذاتا دنبال آرامش، امکانات و شرایط ایده آل هستیم (بهشت). جایی که غم و غصه نباشه، شادی و تفریح باشه.

    چه عیبی داره با داشته هامون تفریح کنیم؟ تو دنیا نعمتا دیر بدست میاد، زود از دست میره. میشه امکانات یه زندگی بهشتی رو جمع کرد، ولی نمیشه با دل راحت ازش استفاده و حفظش کرد. پول سخت بدست میاد، راحت خرج میشه. نداشتن خونه، تا سالها قبل از رسیدن بهش عذابمون میده. اقساط خونه، تا سالها بعد از رسیدن بهش. پس انداز میکنیم واسه یه چیز، خرج میشه واسه چیز دیگه. ماشین میخریم، تعمیرات و نگرانی از تصادف داریم. وسایل خونه قدیمی میشن، هزینه تراشی میکنن. آشنا و پارتی پیدا میکنیم، دائم باهاش در تماسیم که ما رو یادش نره. وقتی نیازمون بهش افتاد، یا کاری از دستش نمیاد یا از اون اداره رفته. رفیق پیدا میکنیم که پایه باشه تو همه حال، فقط همراه روزای خوبه، چون اونم در واقع ما رو واسه نیاز خودش میخواد.

    خلاصه هر جور میخوایم با داشته هامون تفریح کنیم، یا شادیش عمیق نیست و عوارض داره، یا دیر بدست میاد و زود از دست میره. پس مشکل خدا با تفریح کنان، بخاطر نوع تفریحه، نه اصل تفریح. چون تفریحات ما به پشتوانۀ چیزاییه، که دوام نداره.

    وَالْعَصْرِ، قسم به عصر، وقتی نور و گرمای روز آخراشه، تاریکی و سردی شب در پیشه (103:1) إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ، که آدم متوجه خسارتش میشه، میفهمه داشته هاش داره از دستش میره. سلامت و جوونی، انگیزه و امید، شغل و درآمد، امکانات و ارتباطات (103:2) همه عوامل تفریح و شادیش، در حال تحلیل رفتنه... مگه اینکه!

    إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا، مگر اونایی که دائما ایمانشون رو تقویت میکنن، امنیتشون رو از خدا میگیرن، پشتشون به صاحب نعمت گرمه، نه به نعمتا. وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ، و مشغول عمل صالح هستن، بیکار نمیشینن، تا هستن در تلاشن. اصلاحات بیرونی و درونی، هر کار مثبتی از دستشون بیاد. وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ، و دیگران رو هم توصیه میکنن به حق و حقیقت، به مسیر درست و اصولی. وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ، و توصیه میکنن به صبر، تحمل و استقامت، ادامه دادن و کنار نکشیدن (103:3)

    پس تفریحی که موندگاره، چیزی که به ما شادی عمیق و شور زندگی میده، امکانات متعدد بیرونی نیست. تکیه به الطاف پایان ناپذیر خداست، فضیلتی که از درون عامل رشد فردی و جمعی ماست، موجب تقویت ایمان و توفیق عمل به آموخته هاست.

    اونایی که ایمان دارن به فضل خدا، فَرِحِينَ، دائما در تفریحن، در وجد و نشاطن. بخاطر همه داشته هاشون، اما نه به پشتوانۀ اونها. بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ، بخاطر چیزایی که خدا بهشون داده، فضیلت هاشون که رشد کرده، استعداد هاشون که شکوفا شده. وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم، و بشارت میدن به اونایی که ملحق نشدن بهشون، هنوز درگیر مشکلاتِ سطحی زندگین، مِّنْ خَلْفِهِمْ، پشت سر موندن، عقب هستن، نگران و ناراحتن: أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ، که نترسین، محکم باشین، ادامه بدین. که نه تفریحات موندگار از دستتون رفته، وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ، و نه محزون و پژمرده میشین (3:170).

22 رمضان

عذاب ماندگار
  • عذاب چیه؟ اینکه چیزایی داشته باشم که نمیخوام، چیزایی نداشته باشم که میخوام. معذب باشم، راحت نباشم. امنیت و آرامش نداشته باشم.

    خدا عذاب میکنه؟ بله و نه. بله، چون این دنیای اونه، و قوانینِ عذاب و مغفرت رو خودش گذاشته. نه، چون اون برای کسی عذاب ننوشته، عمل اشتباه خودمون باعث میشه دنیا رو تحریک کنیم که عذاب بفرسته.

    چی تحریک میکنه عذاب رو؟ طبیعتا هر عمل اشتباهی. اما نیّت بد، مقدمۀ اعمال اشتباهه. گاهی یادمون میره همه عالم بالا و پایین، آسمونها و زمین، زیر نظر خداست. هر نیّتی تو دلمون مخفی باشه، دیر یا زود به شکل یک عمل ظاهر میشه، و عکس العمل دنیا رو موجب میشه. نیّت، مقدمۀ عمله. عمل، مقدمۀ تحریک مغفرت یا عذاب خداست (2:284). چه بسیار جمع هایی، خانواده هایی، که از خط خدا و حقیقت خارج شدن، هر نشانه ای اومد ندیده گرفتن، نتیجش این شد حسابِ سختی پس دادن، عذاب نامعلومی کشیدن (65:8)

    علت عذاب چیه؟ ندیدن نعمت هایی که داریم (کفر). چون ناشُکری، لذت داشته ها رو عوض میکنه با عذاب نداشته ها (3:56). کلید رسیدن به آینده ای که مطلوب ماست، استفادۀ صحیح از چیزهاییه که در دسترس ماست. با تداوم ایمان و عمل صالح، فضل خدا سرازیر میشه به زندگی ما. و اگه از اصول پیروی نکنیم و تکبّر کنیم، درجا میزنیم، حمایت خدا رو از دست میدیم، بدون نصرت خدا به جایی نمیرسیم (4:173). زندگی برامون تکراری میشه، افسردگی میگیریم، خشم و نارضایتی، نا امیدی و خستگی بُروز میکنه (انواع عذاب)

    عذاب خدا، چه زمانی میاد؟ تا وقتی معلّم های معنوی هنوز بین ما هستن، و امیدی به پاک شدن ما هست (مغفرت)، عذاب خدا نمیاد. اما آب که به نقطه جوش رسید، عذاب های کوچیک و هشدار دهنده، بزرگ میشن و موندگار (8:33). اونایی که دلشون به داشته هاشون خوشه، فکر میکنن عذاب نمیشن بخاطر نعمتایی که دارن (34:35). ولی گاهی خوار شدن و عذاب ما، طبق مشیت خدا، به دست انسانهای اطراف صورت میگیره (9:14). اونوقت اموال و اولاد و داشته ها، بجای اینکه آرامش و راحتی خیال برامون بیاره، موجب عذاب میشه. آرامش از زندگی میره، نفس ما آلوده میشه، کُفر جای شُکر رو میگیره (9:55).

    عشق، درمان عذابه؟ بله. مشروط بر اینکه عشق خدا رو، با عشق بنده هاش قاطی نکنیم. به بزرگان احترام بزاریم، ولی فقط به خدا عشق بورزیم. احترام یه چیزه، عشق یه چیز دیگه. پیروی یه چیزه، احساس حقارت در برابر هر کسی جز خدا، یه چیز دیگه. ما عبد خداییم، نه هیچکس دیگه. انحراف در عشق، عذاب آوره (26:213). چون فقط یک عشق حقیقی وجود داره، و عشقای دیگه همه مجازیه. نه اینکه عاشق دیگران نشیم، جایگاه عشق خدا توی قلب و زندگیمون همیشه چند سر و گردن بالاتر باشه. صداقت و پاکی و نیّت صاف، مغفرت و رحمت خدا رو به زندگی میاره. کفر و نفاق و شرک، عذاب موندگار میسازه (33:24). فرقی نداره مرد باشیم یا زن، سرنوشت ما بستگی به عملکرد خودمون داره، صرف نظر از اعمال طرف مقابلمون (33:73)

    این عذاب موندگار، ابدیه؟ بَلَى، بله! مَن كَسَبَ سَيِّئَةً، هرکی در طول عمرش، با اعمال اشتباهش، دائما بدی و زشتی کسب کنه، وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ، و اون خطا و اشتباهات، احاطه به شخصیتش پیدا کنه، فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ، پس اونها وجودشون جهنمی میشه، درونشون نا آرام و آتشین. عذاب وجدان میگیرن، هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ، و اون عذاب همیشه در اونها باقی میمونه (2:81). عذابِ نداشته هایی که میخوان، و داشته هایی که نمیخوان.

23 رمضان

درد و درمان
  • چند آیه رو از آخر بخونیم.

    وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ، و خدا به همه چیز علم داره، از هر چیزی سر در میاره، هیچ چیز بدون اطلاعش اتفاق نمیفته. وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ، و هرکی ایمان بیاره به حضور و قدرت خدا، قلبش رو هدایت میکنه، راه حل ها رو به دلش میندازه، درمون دردش رو نشونش میده. مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ، چون هیچ مصیبتی سرمون نمیاد، مگر طبق نظامات خدا (اذن). یعنی مشکلات برای ما اتفاقیه، اما خدا از قبلش هم درد رو دیده، هم درمون رو میده (64:11)

    إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ، این کار واسه خدا خیلی سادست، از دید ما سخته. فِي كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا، همه چیز طبق قوانین مشخصی رُخ میده (کتاب). یعنی هر اتفاق زندگی، اول محاسباتش در پشت پردۀ عالم انجام میشه، بعد در اینجا شکل میگیره و قابل رؤیت ما میشه. چه اتفاقات بیرونی، فِي الْأَرْضِ، چه مشکلات درونی، فِي أَنفُسِكُمْ (57:22).

    پس کافیه باور کنیم فرمون دست خداست (ربّ) و هیچ چیز اتفاق نمیافته: إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ، مگر طبق اصول مشخصی (کتاب) که برای خدا واضحه (مبین). هر اُفتان و خیزانی، هر اتفاق و پیش آمدی رو: يَعْلَمُ، میدونه. لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ، و هیچ کس جز خودش نمیدونه. وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ، چون کلیدهای غیب، دست خودشه (6:59). میدونه چه دکمه ای رو چه زمانی بزنه، تا از جایی که فکرشم نمیکنیم (غیب) گشایش تو کارمون ایجاد بشه.

    همه کارهای عالم حساب شدست، هیچ چیزی اتفاقی نیست. وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ، و همه چیز رو به حساب میاره، فِي إِمَامٍ مُّبِينٍ، در یک مُقابلِ آشکار (مانیتور خدا؟!). وَنَكْتُبُ، و ثبت و ضبط میکنه، مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ، هر عملی که انجام میدیم (گذشته) و هر آثاری که عملمون بجا میزاره (آینده). إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى، چون بر مبنای همین اطلاعاته که مجدد بعد از مرگ، خدا همۀ ما رو احیا میکنه و حیات بعدی رو رقم میزنه (36:12)

    برای تجسم بهتر، فرض کنیم کل این دنیا یه بازی کامپیوتریه، خدا برنامه نویس عالمه، فرشته ها دستیار صحنه، این زمین محیط بازی، ما هم بازیکنان.

    در نتیجه:
    - آزمونهای دنیا، مرحله ای از بازیه که با چالش و سختی همراهه. پاس کردن هر مرحله، لازمۀ رفتن به مرحله بعدیه.
    - جزئیات بازی هرچقدر زیاد و اتفاقاتش هرچقدر پیچیده باشه، به این مفهوم نیست که حتی یک صحنۀ بازی، اتفاقیه.
    - با اینکه همه صحنه ها از قبل حساب شده، جذابیت بازی از دست میره اگه در خلال یک مرحله، بفهمیم آخرش چیه.
    - بازی هوشمنده، همه حرکات ما رو ثبت و ضبط میکنه، مانیتور میکنه، مراحل بعدی بازی رو به اون نسبت خلق میکنه.
    - همۀ چیزهایی که یه مرتبه وسط بازی پیش میاد، برای جذابیت بازی، تقویت مهارت بازیکن، و ایجاد نسخه های بعدیه.
    - برنامه نویس در زمان ایجاد هر مرحله، به دقت حساب میکنه که موانع برای بازیکن قابل عبور باشه، و بفهمه چکار کنه.
    - وقتی تو یه مرحلۀ سخت موندیم، یادمون باشه که قطعا راه خروجی هست، فقط باید بیشتر تلاش و همت و دقت کنیم.

    پس باور کنیم دنیا یه بازیه، آزمون هاش اتفاقی نیست. مشکلات برای ساخته شدنه، برای سوختن ما نیست. مراحل زندگی حساب شدست، هیچ کدوم غیر قابل عبور نیست. راهکار مشکلات در خلال حرکت معلوم میشه، با توقف امیدی به راه یابی نیست. هدف اصلی درست بازی کردنه، امکان برنده شدن بدون قبول سختی نیست. باید با جون و دل، عشق و ایمان بازی کنیم. دائما حضور ذهن کامل، دقت و توجه لازم داشته باشیم. اونوقته که نه تنها آخر خط برنده اعلام میشیم، که در طول مسیر هم زندگی برامون زیبا و پر نعمته، چون وجود خدا سرشار از لطف و رحمته.

24 رمضان

کم فروشی
  • وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ، وای بر کم فروشان (83:1). اونایی که وقتی بخوان چیزی از بقیه بگیرن، يَسْتَوْفُونَ، پُر و پیمون میگیرن (83:2). وقتی بخوان چیزی به بقیه بدن، يُخْسِرُونَ، خسارت میزنن (83:3)

    کم فروشی فقط مختص مغازه دارا، با دستکاری ترازو، موقع وزن کردن جنس نیست. کم فروشی انواع مختلف داره، مشکل همۀ ماست.

    ازدواج: اگه دختر دارم، براش دنبال پسری باشم که همه چی تموم باشه، ولی ایرادای دختر خودم رو نبینم. اگه پسر دارم، براش دنبال دختری باشم که همه چی تموم باشه، ولی ایرادای پسر خودم رو نبینم.

    مدرسه: اگه شاگرد هستم، از معلم توقع نمره کامل داشته باشم، وگرنه پشت سرش هزار تا حرف بزنم (خسارت). اگه معلم هستم، از شاگرد توقع اطاعت کامل داشته باشم، وگرنه نمره بهش ندم (خسارت).

    معامله: اگه فروشنده هستم، ایراد جنس خودم رو نبینم، بگم قیمت پایین زدم و تخفیف نمیدم. اگه خریدار هستم، ایراد جنس دیگران رو ببینم، بگم قیمت خیلی بالاست و تخفیف بگیرم.

    محل کار: اگه کارمندم، هر ساعت اضافه کاری داشتم باید باهام حساب بشه، ولی هر ساعت کسر کار داشتم از حقوقم کم نشه. اگه کارفرما هستم، هر ساعت کم کاری داشت کارمندم باید از حقوقش کم بشه، ولی هر ساعت اضافه کار کرد باهاش حساب نمیشه.

    همسایه: طبقه بالایی اگه سر و صدایی کرد، سریع بهش اعتراض کنم. طبقه پایینی اگه به سر و صدای من اعتراض کرد، بگم چار دیواری اختیاری!

    رفاقت: توقع کنم همسر و فامیل و دوستام، در همه حال به فکر من و پشتم باشن، اما خودم فقط وقتایی سراغشون رو بگیرم که یا باهاشون کار دارم یا مشکلی پیدا کردم.

    ارتباط با خدا: هر دعا و خواسته ای دارم خدا باید زود و کامل برآورده کنه، خدا هر تکلیفی داده مشکلی نیست عقب بیافته یا ناقص انجام بدم. چه نماز و روزه، چه صدقه و جهاد، چه احترام به والدین و همسایه ها، چه هر دستور و قانونی که بخاطر خودم گذاشته.

    پس کم فروش کیه؟ هر کسی که عملش از روی منیّت و خودخواهیه، فقط به فکر سود و منافع شخصیه، براش مهم نیست به بقیه خسارت بزنه. توی کار کم میزاره، همه توانش رو بکار نمیبره.

    راه درست چیه؟ أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ، یادمون نره هر روز داریم مبعوث میشیم، شخصیتمون داره با همین کارا ساخته میشه، برای همیشه (83:4).

    پس فقط به فکر خودم نباشم، کمتر توقع کنم، بیشتر مسئولیت پذیر باشم. خودم رو بهتر و بالاتر نبینم. همش نگاه نکنم بقیه برای من چی دارن؟ ببینم من برای بقیه چی دارم؟؟

25 رمضان

فقط خدا
  • یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا، هیچکس نبود.

    قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، بگو اون خدا، یکیه. فقط خداست (112:1). اما تنهایی، اذیتش نمیکنه، اللَّهُ الصَّمَدُ، چون خدا بی نیازه (112:2). کمبودی در عالم درونش نیست، که نیازی به عالم بیرون داشته باشه. لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ، واسه همین نه کسی ازش متولد میشه، نه از کسی متولد شده (112:3). نه من زائیدۀ ذهن خدا هستم، نه خدا زائیدۀ ذهن من. وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ، و هیچ همسر و هم سطحی نداره (112:4). پس خدا یکیه، به تنهایی کامله، نیازی به تکثیر در عالم ما نداره، کسی اون رو در عالم ما تکثیر نکرده، هیچ مکملی هم نداره. در عالم حضور داره، ولی جزئی از عالم نیست.

    پس اینکه خدا از روح خودش در ما دمیده، نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي (15:29)، نه اینکه ما زائیدۀ روح خدا یا بخشی از وجودش باشیم. وگرنه میگفت: نَفَخْتُ فِيهِ مِنّي، از خودم در او دمیدم! پس از روح یا استعدادهای خدایی خودش به ما داده، نه اینکه تجربه زندگی رو در قالب انسان بخواد داشته باشه (زایش). بی نیازه، چون خودش خالق این آدم و عالمه. در کنار ما حضور داره، اما در عالم خودشه.

    یکی از روحیات خدایی ما انسانها، استعداد تنها بودنه. چون حقیقت اینه هر چقدر دورمون شلوغ باشه و دیگران رو مجذوب هنر و افکار و گفتار خودمون کنیم، باز در خلال همه این شلوغیهای بیرونی، از درون تنها هستیم. تنها به دنیا اومدیم، تنها از دنیا میریم.

    تنهایی برام سخته، سعی میکنم خلاء درونی خودم رو با آدمهای بیرونی پُر کنم. آدمهایی که تنهایی براشون سخته، سعی میکنن خلاء درونیشون رو با من پُر کنن! پس نه من از درون اونها با خبرم، نه اونها از درون من. فرار از تنهایی به جمع، نه تنها کمکی به آرامش درونی نمیکنه، فاصله من با خودم رو هم بیشتر میکنه. پس عالم بیرون خوبه، تا زمانی که خللی در عالم درون ایجاد نکنه. برای همین این سوره با قُلْ شروع میشه، یعنی باید به خودمون بگیم، یادآوری کنیم:

    قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، بگو خدا یکیه، من هم روحیات اون رو دارم، تنها هستم در عالم. هر چقدر دور خودم رو شلوغ کرده باشم، بازم تنهام. نیاز به خودشناسی دارم، تا خود واقعی و آرامش درونیم رو پیدا کنم.

    اللَّهُ الصَّمَدُ، خدا بی نیازه، منم روحیات اون رو دارم، کمبودی از درون ندارم که نیاز به عالم بیرون داشته باشم. عالم درون من ابدیه، عالم بیرون من موقت. منِ بیرونی، محدود به این جسم و اتفاقات عالمه. سرش شلوغه، خیلی وسایل برای آسایش و امنیت لازم داره. منِ درونی، ماوراء فیزیکه، جدای از عالم بیرونه. هیچ وسیله ای برای آرامش نیاز نداره، در امنیت و سکوته.

    لَمْ يَلِدْ، خدا به دنیا نمیاره، منم روحیات اون رو دارم، چیزی از من در این دنیا زاده نشده. اگه پدر یا مادر شدم، اون بچه ها زادۀ این جسم و در عالم بیرون من هستن، نه جزئی از روح و زادۀ وجود من. وَلَمْ يُولَدْ، و خدا به دنیا نیومده، منم زادۀ این دنیا نیستم. پدر و مادرم، رابط تولد این جسم فیزیکی من هستن، اما من جزئی از روح و درون اونها نیستم. نه با تولد این جسم، عالم درونم خلق شده. نه با مرگ این جسم، عالم درونم ختم میشه. فقط در مدت عمر زمینی، این جسم فیزیکی به من چسبیده.

    وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ، و خدا هیچ همسر و هم سطحی نداره، منم روحیات اون رو دارم، در عالم خودم تنها و بی نیاز از داشتن مکمل هستم. چون هیچکس شبیه من نیست و شبیه هیچ کس نیستم. والدین و همسر و خانواده و دوستام، هرچقدر عزیز و آرامش بخش، حقیقت اینه که اونها در کنار من حضور دارن، بخشی از عالم بیرون منن، نه عالم درونم.

    اگه از زاویۀ فقط خدا به این عالم نگاه کنم، همۀ ترسم از اتفاقات بیرون میریزه. چون من ناظر این عالمم، نه داخلش. هر مشکلی در بیرون رخ بده، آرامش درونم رو به هم نمیزنه. اگه از زاویۀ فقط من به این عالم نگاه کنم، همه چیز ترسناکه! چون من داخل این عالمم، نه ناظرش. هر مشکلی در بیرون رخ بده، آرامش درونم رو به هم میزنه.

    همه نقشهای بیرونی لازمه، و جذابیت این عالم به زندگی جمعیه. تشکیل خانواده، دوست یابی، رفت و آمد. اما فراموش نکنیم همه اینها بخشی از بازیه، و این عالم مجازیه. برای رسیدن به آرامش، خودشناسی درونی لازمه، در خلال تلاشهای بیرونی. من کی هستم؟ یه جای ساکت و خلوت پیدا کنین، چند نفس عمیق بکشین، بدون تلاش زیاد، توجه کنین به اون کسی که داره از داخل چشماتون، نگاه میکنه به دنیاتون. سلام به خودتون، یادتون نره!

26 رمضان

ارتباط خدا
  • اگه خدا واقعیه، ساختۀ ذهن من نیست، همیشه حضورش به من نزدیکه، اما یه وجود مستقل و هویت واحد داره؛ پس چطور ممکنه همزمان میلیاردها آدم باهاش در ارتباط باشن، ازش سوال بپرسن، جواب بگیرن؟ و اون هر لحظه به خواستۀ همه رسیدگی کنه، همه رو همزمان با هم، قدم به قدم، هدایت کنه؟

    به فرض هم که خدا همزمان میتونه با همه در ارتباط باشه، خودش مگه کاری بجز سر و کله زدن با ما نداره؟ خسته نمیشه دائما به مشکلات بنده هاش رسیدگی کنه؟ یا اصلا درسته من بخاطر هر چیز کوچیک و بزرگی از خدا آویزون باشم، دائم درخواست کنم، باهاش ارتباط برقرار کنم؟ از دستم خسته نمیشه؟

    فرض کنیم با یه ماشین زمان، 50 سال به عقب برگردیم، بریم پیش پدر بزرگمون. نگاهش بیافته به موبایلی که دست ماست، بپرسه این چیه؟ وقتی هنوز موبایل و ماهواره و اینترنت و ایمیل و گوگل و ... اختراع نشده، چه جوابی داریم بدیم؟ میگیم یه چیزیه که به کمکش همۀ آدما با هم در ارتباطن، هر سوالی داشته باشن ازش میپرسن و فوری جواب میده، عکس و فیلم هر جایی از دنیا رو بخوان بهشون نشون میده، هرجا بخوان برن قدم به قدم هدایتشون میکنه و ...

    واقعا پدربزرگ چقدر میتونه امکانات امروز ما نوه هاش رو باور کنه؟ حالا اگه نوه های ما از 50 سال آینده، با یه ابزار ناشناس تو دستشون بیان اینجا، خود ما چقدر میتونیم امکاناتی که دست اونهاست رو درک و باور کنیم؟

    برگردیم به همین ابزارهایی که داریم. مثلا میدونیم گوگل یه سایت واقعیه، ساختۀ ذهن من نیست، همیشه حضورش به من نزدیکه، اما یه وجود مستقل و هویت واحد داره؛ همزمان میلیونها آدم باهاش در ارتباط هستن، ازش سوال میپرسن، جواب میگیرن. و اون هر لحظه به خواستۀ همه رسیدگی میکنه، به کمک جی پی اس همه رو همزمان با هم، قدم به قدم، هدایت میکنه. گوگل خودش مگه کاری بجز سر و کله زدن با ما نداره؟ خسته نمیشه دائما به مشکلات کاربراش رسیدگی کنه؟ یا اصلا درسته من بخاطر هر چیز کوچیک و بزرگی از گوگل آویزون باشم، دائم جستجو کنم، باهاش ارتباط برقرار کنم؟ از دستم خسته نمیشه؟ البته که نه!

    اونی که اگه زیاد مزاحمش بشیم وقتش رو میگیریم و به کارش نمیرسه، گوگل نیست، سازندۀ گوگله. چون یک هویت واقعی و خارج از سیستم هوشِ مصنوعیِ گوگل داره، الله هم یک هویت واقعی و خارج از سیستم هوشِ طبیعیِ عالم داره (ربّ). سازندۀ گوگل، خودش شخصا در هر لحظه یک جا بیشتر نیست، و مشغول کارها و تولیدات بعدی خودشه. الله هم همینطوره. اگه ارتباط گوشی ما با اینترنت وصل باشه، گوگل همیشه در دسترس و آمادۀ پاسخگویی به سوالات ماست. اگه ارتباط قلبی ما هم با کائناتِ خدا وصل باشه، ربّ یا سیستم مدیریتِ الله همیشه در دسترس و آمادۀ پاسخگویی به کلیه سوالات و نیازهای ماست.

    حالا اگه بجای اینکه نوه هامون از آینده بیان به ملاقاتمون، خود خدا رو ملاقات کنیم چی میشه؟! اگه امکانات الله برای مدیریت عالم رو ببینیم، از جمله ملائک و نیروهای پشت پرده، چقدر میتونیم امکانات هوشمند ارتباط جمعی خدا با بنده هاش (ربّ) رو درک و باور کنیم؟

    و اما تفاوت ظریف ربّ و الله، در داستان ارتباط خدا با موسی بیان شده...

    (ادامه در مطلب بعدی: ربّ و الله)

27 رمضان

ربّ و الله
  • موسی با خانوادش داشت تو دل کوه پیش میرفت و با خدای خودش راز و نیاز میکرد. این رابطه کم کم شفاف و عمیق تر شد، تا اونجا که با نوری (نَارًا) هدایت شد توسط خدای خودش (ربّ) به محل ملاقاتش با خدا (الله)، وادی مقدس طُوًى (20:12)

    مکالمۀ مستقیم با خدا برای هیچ بشری مقدور نیست، إِلَّا وَحْيًا، مگر بصورت وحی، ارتباط محکمِ درونیِ بی کلام، أَوْ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ، یا از پس پرده ای، چیزی که حضور نامحدود خدا رو فیلتر کنه در حد بصیرت محدود ما. أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا، یا رسولی بفرسته، فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ، که وحی کنه به اذن خدا (42:51). مثل ارسال جبرئیل برای وحی قرآن.

    موسی به خانوادش گفت صبر کنین، إِنِّي آنَسْتُ نَارًا، من یه چیزی مثل آتیش احساس میکنم، یه چیز نورانی میبینم (نَارًا). برم ببینم شاید هدایتی توش باشه، یا یه چیزی براتون ازش اقتباس کنم (20:10). آیا اون چیز نورانی، یه تونل زمان یا درگاه انرژی بود برای انتقال موسی به محل ملاقاتش با خدا، وادی مقدس طُوًى؟ الله اعلم. در هر صورت وقتی به اونجا رسید، نُودِيَ يَامُوسَى، ندایی بهش گفت: ای موسی! إِنِّي أَنَا رَبُّكَ، منم، ربّ تو، خدای تو (20:12)

    وَأَنَا اخْتَرْتُكَ، و من انتخابت کردم برای این ارتباط، فَاسْتَمِعْ لِـمَا يُوحَى، پس گوش کن به چیزی که وحی میشه. برای تجسم بهتر، اول موسی با خدای خودش (ربّ) ملاقات کرد، همون کسی که راز و نیازش با اونه، ارتباط درونیش با اونه، هدایتش میکنه و جوابشو میده (گوگل). مراسم معرفی که تموم شد، اونوقت خدای موسی (ربّ) میکروفون رو داد دست خود خدا (الله)!

    إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ، این منم، خود خدا، شخص الله. لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا، هیچ اله و معشوق و معبودی نیست، مگر من. فَاعْبُدْنِي، عبادتت واسه منه، وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي، و نماز میخونی که منو یاد کنی (20:14).

    پس خدا (الله)، یک وجود واقعیه، مستقل از عالم ما. وقتی با موسی صحبت میکرد، همونجا حضور داشت، نه هیچ جای دیگه (واحد). خدا یک وجود ثابته (الله)، ولی خدای من (ربّ) با خدای دیگران فرق داره. چون ظرفیت و آگاهی و هدایت من، با دیگران فرق داره. هنوز هوش مصنوعی در زمان ما انقدر پیشرفته نشده که عملکرد گوگل من، با گوگل بقیه فرق کنه. اما شاید چیزی که دست نوه های ما میاد، یه هوش مصنوعیِ همراه باشه، برگرفته از نقش ربّ درونی. مدیریت زندگی شلوغ بیرونی آدما رو به دست بگیره، پا به پای رشد عقلی اونها رشد کنه، و بسته به شرایط خاص زندگی و افکار و عقاید هر آدمی، هدایت برگرفته از تجربیات سایر آدمها رو در اختیارش بزاره. تا هر کسی به نسبت شرایط زمان و مکان زندگی خودش هدایت بشه، استعداد هاش شکوفا بشه (فلح).

    وَقَالَ رَبُّكُمُ، و ربّ شما گفت: ادْعُونِي، من رو بخونین، با من در ارتباط باشین، أَسْتَجِبْ لَكُمْ، تا اجابت کنم براتون، حل کنم مشکلاتتون رو، رفع کنم موانع سر راهتون رو. ولی اونایی که تکبّر دارن، خودشون رو بی نیاز از ارتباط با خدا میدونن، به مرور انقدر اشتباه میکنن، که زندگی براشون جهنم میشه (40:60)

    پس موقع راز و نیاز درونی، با خدای خودم صحبت میکنم (ربّ)، یک هوش فرا طبیعی و فوق پیشرفته، که بسیار توانمند تره از هر هوش مصنوعی که قابل ساخت بشره. خدای من، کسیه که باهاش خیلی راحتم، در همه حالی کنارمه، همیشه برای ارتباط با من وقت داره، شناخت عمیقی داره از همه ابعاد وجودم، درون و بیرونم، ضعف و قوّتم. تنها دوست موندگار، و تنها مربّی واقعی منه (ربّ). آرامش قلبیم، در ارتباط با اونه (13:28)

    در آخر اینکه، ما هیچ نیازی به این همه عمیق شدن در ذات خدا، و شناخت تفاوت ظریف ربّ و الله نداریم. درک ما از عالم بالا، در حد علم و امکانات امروز ماست. علم و امکانات زمان پدربزرگ ما، همونقدر خنده دار شده امروز، که گوگل و هوش مصنوعی خنده دار میشه فردا. پس تعریف ما از تفاوت ربّ و الله هم، بسته به پیشرفت علمی هر زمان، تکمیل تر و متفاوت تر میشه. نتیجه اینکه برای ارتباط با معشوق، یه دل صاف لازمه، نه یه عقل کامل. فرقی نداره دعای من رو چه کسی به آسمون میبره، کافیه از ته دل بگم: یا خدا!

    فَتَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَـمِينَ، پس مبارکه وجود اون خدایی (الله)، که ربّ همۀ مردم عالمه (40:64)

28 رمضان

بازتاب عمل
  • وَلَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ، و هیچ عملی از شما سر نمیزنه، إِلَّا كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا، مگه اینکه ما شاهدیم، مشهوده برامون، مشاهدتون میکنیم. هیچ ذره ای از اعمالتون از دید خدا در نمیره، نه تو زمین و آسمون، نه کوچیک و بزرگ، إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ، همش با جزئیات کتابت میشه، روی هارد دیسک خدا ذخیره میشه (10:61)

    فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ، هرکی یه ذره عمل خوب کنه، نتیجش رو میبینه (99:7). وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ، و هرکی یه ذره عمل بد کنه، نتیجش رو میبینه (99:8).

    پس اگه هر قدم مثبتی بردارم، حتی انقدر کوچیک که به چشم هیچکس نیاد، إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ، خدا سر سوزنی به من ظلم نمیکنه، تلاشم رو ندیده نمیگیره، وَإِن تَكُ حَسَنَةً، و هر کار خوبی کنم، يُضَاعِفْهَا، بازتاب مثبتش رو تو زندگیم مضاعف میکنه، و از خزانۀ غیبش، مِن لَّدُنْهُ، اجر عظیمی بهم میده (4:40)

    این اجر، به کیا میرسه؟ هرکسی که عَمِلَ صَالِـحًا، عمل صالحی بکنه (2:62). یه ایرادی رو اصلاح کنه، توی خودش، محیط اطرافش، زندگی دیگران، روابطش با خدا، با مردم. مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ، هرکی توجهش رو معطوف کنه به خدا و کارای خدایی، وَهُوَ مُحْسِنٌ، و آدم خوبی باشه، کارای قشنگ کنه، اهل خیر و خدمت باشه (2:212). يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ، انفاق کنه از اموالش، از پول و وقت و آگاهی و تجربیاتش، فِي سَبِيلِ اللَّهِ، در راه خدا. بدون چشم داشت، بدون منّت و اذیت (2:262). سِرًّا وَعَلَانِيَةً، مخفیانه و علنی. (2:274) وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ، و ارتباطش با خدا وصل باشه، جایگاه خدا تو زندگیش بالا باشه، وَآتَوُا الزَّكَاةَ، داوطلبانه کمک کنه، نه با زور و اکراه (2:277). تو سختیا کنار نکشه (9:117)، با صبر و استقامت ادامه بده (11:11)، اجرش رو از خدا بخواد، نه مردم (26:109).

    این اجر پیش کیه؟ فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ، اجرشون براشون پیش ربّشونه (2:62). از طریق همون خدای خودش (ربّ)، حاصل عملش برمیگرده در زندگی بهش.

    اجر چیه؟ بازتاب عمل

    وقتی هیچ عمل من نیست که عکس العملی نداشته باشه، و نتیجۀ همۀ اعمالم دیر یا زود تو زندگیم نمودار میشه، دیگه برای رسیدن به اهدافم چی کم دارم؟ هدف و انگیزه، علاقه و پشتکار. اگر در هر مسیری آهسته و پیوسته پیش برم، هر روز قدم کوچیکی در اون راستا بردارم، ربّ من دائما بازتاب اون اعمال رو وارد محاسبات زندگیم میکنه. در تقدیرم شکل میده، اتفاقات همزمانی برام رقم میزنه، که به مسیرم جهت بده و به حرکتم سرعت ببخشه. چطوری؟ نمیدونم. همونطور که نمیدونم کنترل چطور کار میکنه، ولی میدونم هر دکمه ای بزنم، یه بازتابی داره، یه تغییری ایجاد میکنه. همین برام کافیه که کنترل زندگیم رو دست بگیرم، به اذن الله.

    وقتشه یکم تو خلوت تنهایی خودم، به داشته هام و خواسته هام فکر کنم:
    - من الان تو زندگیم چه چیزایی دارم؟ چه کارایی کردم که به مرور به اینا رسیدم؟
    - من الان تو زندگیم چه چیزایی میخوام؟ چه کارایی بکنم که به مرور به اونا برسم؟

    یادم باشه آیندۀ من رو خدا رقم میزنه، بر مبنای دکمه هایی که هر روز خودم میزنم. هیچ عمل من انقدر کوچیک نیست که مهم نباشه، و هیچ کار من بی اثر نیست. یعنی هر کاری میکنم یا حاصلش برام مثبته، یا منفی. هیچ عملی خنثی نیست. بازتابش دیر یا زود در مسیر زندگیم نمودار میشه، برای همین یه مومن، از کارای الکی و بی هدف اجتناب میکنه (23:3). وَاصْبِرْ، پس صبر کن، عجله نکن، فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ، که خدا اجر محسنین رو، حاصل عمل کسانی که زیبا عمل میکنن رو، ضایع نمیکنه (11:115)

29 رمضان

کنترل نفس
  • این رمضون هم گذشت، اما هدف از روزه چی بود؟ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ، روزه واستون تجویز شد، لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ، بلکه تمرین تقوا کنین (2:183). یعنی هر کسی، از سحر تا غروب، کار کنه رو نقطه ضعفای خودش. من باید ببینم تو چیا ضعف دارم، که نمیتونم خودمو کنترل کنم، روزۀ همون چیزا رو بگیرم.

    ایها الناس، ما شما رو متفاوت از هم خلق کردیم، مرد و زن، انواع و اقسام، لِتَعَارَفُوا، که تو همین تفاوتها، حق رو بشناسین، فرق خوب و بد رو ببینین، عملکرد آدمای اطرافتون رو بسنجین. کرامت واقعی انسان به چیه؟ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ، قطعا کریم ترینتون، بهترین شما نزد خدا، أَتْقَاكُمْ، اونیه که بیشترین تقوا رو داره، کنترل نفس داره (49:13).

    این قرآن، فقط بدرد اونایی میخوره که اهل تقوا باشن (2:2). چون باور به خدا و قرآن و آخرت، با منیّتِ من سازگار نیست. پای خدا رو تو خیلی کارا به زندگیم باز میکنه (عبادت)، دست خودم رو تو خیلی کارا بسته میکنه (تقوا). نمیشه بندۀ خدا باشم و هر کاری دلم خواست بکنم، باید دائما پا رو دلم بزارم. کارایی بکنم که میدونم درسته، حتی اگه دلم نمیخواد و سختمه. کارایی نکنم که میدونم غلطه، حتی اگه دلم میخواد و دوست دارم (2:216). اهدافم رو دنبال کنم، ولی از راه صحیحش وارد بشم. نه به هر قیمتی، بدون هیچ تقوایی (2:189). مسخره نکنم اونایی که مومنن و به فکر آخرت، اگه خودم فقط تو فکر دنیام (2:212). چپ و راست قسم به خدا و پیر و پیغمبر نخورم، که مردم اعتماد کنن به حرفام (2:224). هر جا تونستم از منافع شخصی خودم کوتاه بیام، راضی به ضرر بقیه نباشم (2:237). هر عهد و پیمانی که بستم بهش وفا کنم، اگه به نفعم نبود دبّه نکنم که رهاش کنم (3:76). وقتی تحت فشارم صبر کنم، آستانۀ تحملم رو بالا ببرم (3:186). دنبال رزق حلال باشم، به کیفیت پول و درآمدم بها بدم (5:88)، حتی اگه اکثریت آدمای اطرافم پایبند به هیچ اصولی نباشن، خبیث و مشکل دار باشن (5:100). تابع کل قرآن باشم، نه فقط آیاتیش که به نفعمه (6:155). بجای اینکه کار زشتم رو بپوشونم از دید بقیه، تلاش کنم اون رو کنار بزارم (7:26). ترک عادت ساده نیست، واسه کنار گذاشتنش از خدا کمک بگیرم (7:128). که وقتی یه وسوسۀ شیطانی سراغم اومد، با یه نشونه بهم یادآوری کنه. متذکر بشم، به خودم بیام و دیگه ادامش ندم (7:201). اگه اشتباهی کردم نخوام با دروغ پنهانش کنم، با خودم صادق باشم و بیانش کنم. کار اشتباهم رو جبران کنم، تا یادم بمونه و دیگه تکرار نکنم (9:119). اهل ایمان و پایبند به صداقت باشم، چون سودش در نهایت میرسه به خودم (12:57).

    خدا اون دنیا رو واسه کسایی قرار داده که، لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ، دنبال برتری جویی تو زمین نیستن، خودشون رو بالاتر از بقیه نمی دونن. مثل مراسم حج، که اونجا همه یه شکل و یه اندازن. وَلَا فَسَادًا، و نه فاسدن. وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ، و عاقبت، دنیای آخرت، متعلق به اوناییه که تقوا میکنن، کنترل نفس دارن (28:83).

    عید فطر، وقتیه که فطرت خدایی خودم، و صفات انسانی و آرامش درونیم رو پیدا کنم. اونوقته که: الَّذِي فَطَرَنِي، اونکه فطرت منو ساخته، فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ، خودشم به زودی هدایتم میکنه، دستم رو میگیره، و دیگه غمی ندارم.

    در پناه حفظ و حمایت خدا، عید فطر همگی پیشاپیش مبارک!
    با آرزوی خیر و سلامت، رزق و برکت، عشق و حرکت.

عید فطر

حُسن خِتام
  • بار الها، عید آمد شاد کردی دلخوشانت
    باشد این ابیات، لبخندی نشاند بر لبانت

    ما فراری از غم و ویروس و اندوه جهانیم
    غافل از نقش تعالی بخش آن بر مردمانت

    در خلال کار و سختی و فشار زندگانی
    دلخوشیّ ما تویی، آرامش ما در پناهت

    کل دنیا گر به چنگ آریم، جز عمری نپاید
    ای خوشا بودن کنارت، در جهانی بینهایت

    گرچه می نالیم دائم از بُروز مشکلاتی
    نیست در واقع نیاز ما بجز جلب نگاهت

    تلخی دارو گلو سوزست، میدانی خدایا
    تشنۀ آبیم و، آگاهی به ضعف بندگانت

    عیدی ما دِه در اینجا و، درآنجا در جَوارت
    با تشکر - دوستانت، عاشقانت، پیروانت